نقش عوامل محیطی در امکان سنجی توسعه فیزیکی بهینه شهر ملکان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 مراغه

2 تبریز

چکیده

    بررسی و شناخت ویژگی­های طبیعی هر منطقه می­تواند نقش عمده­ای را در امر برنامه­ریزی و مکان­یابی مناسب جهت توسعه و استقرار ساختمان­ها و تاسیسات شهری ایفا ­کند و از طرفی می­تواند مخاطرات محیطی را به حداقل برساند. در این تحقیق، مناسب­ترین مناطق برای توسعه فیزیکی آتی شهر ملکان (واقع در جنوب استان آذربایجان­شرقی) با توجه به ویژگی­های طبیعی منطقه مورد بررسی قرار گرفت. مهمترین عوامل طبیعی شامل: واحدهای ژئومورفولوژیک، زمین­شناسی، شیب، ارتفاع، قابلیت کشاورزی اراضی پیرامون شهر، نوع خاک، سطح ایستابی و کیفیت آب­های زیرزمینی هستند. برای وزن­دهی و همپوشانی لایه­ها از مدل AHP- فازی استفاده شد. در این زمینه، برای تهیه لایه­ها، وزن­دهی، فازی­سازی و همپوشانی فازی لایه­ها از نرم­افزارهای Expert Choice، Arc GIS، ENVI، و IDRISI selva بهره گرفته شد. مدل AHP برای بدست آوردن میزان اهمیت نسبی هر یک از متغیرها و منطق فازی برای تلفیق و همپوشانی لایه­ها مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور، پس از محاسبه مقادیر عضویت فازی هر یک از کلاس­های لایه­های موضوعی، با استفاده از پنج عملگر مرسوم فازی یعنی «و» فازی، «یا» فازی، جمع جبری فازی، ضرب جبری فازی و گامای فازی نسبت به همپوشانی لایه­ها اقدام گردید که در نهایت گامای 8/0 فازی به عنوان بهترین ترکیب انتخاب شد. مطابق این ترکیب،  محدوده اطراف شهر بر اساس قابلیت توسعه فیزیکی به پنج پهنه با قابلیت بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه­بندی شد. نتایج نشان می­دهد که ویژگی‌های طبیعی منطقه، فرصت­های زیادی را برای توسعه فیزیکی شهر فراهم نموده است اما در عین حال، توسعه فیزیکی شهر به سمت شمال و بویژه احداث برخی واحدهای مسکونی و خدماتی در محدوده تاریخی تالاب باعث ایجاد مسائلی مانند برخورد با واحد­های ژئومورفولوژیکی نامناسب از نظر توسعه شهری، برخورد با شیب­های تند و سازندهای با استحکام پایین، بالا بودن سطح ایستابی آب­های زیرزمینی و همچنین در معرض قرارگیری برخی واحدها در مقابل سیلاب­های محلی شده است. بهترین جهت برای توسعه فیزیکی شهر ملکان، قطاعی با روند شرقی- غربی یعنی شمال­غرب هسته اصلی شهر و جنوب شهرک ولی­عصر است.

کلیدواژه‌ها


نقش عوامل محیطی در امکان­سنجی توسعه فیزیکی بهینه شهر ملکان

 

هوشنگ سرور:
منصور خیری‌زاده آروق:
منیژه لاله‌پور:

 استادیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران*
 دانشجوی دکترای ژئومورفولوژی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
 استادیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران
 

 

چکیده

    بررسی و شناخت ویژگی­های طبیعی هر منطقه می­تواند نقش عمده­ای را در امر برنامه­ریزی و مکان­یابی مناسب جهت توسعه و استقرار ساختمان­ها و تاسیسات شهری ایفا ­کند و از طرفی می­تواند مخاطرات محیطی را به حداقل برساند. در این تحقیق، مناسب­ترین مناطق برای توسعه فیزیکی آتی شهر ملکان (واقع در جنوب استان آذربایجان­شرقی) با توجه به ویژگی­های طبیعی منطقه مورد بررسی قرار گرفت. مهمترین عوامل طبیعی شامل: واحدهای ژئومورفولوژیک، زمین­شناسی، شیب، ارتفاع، قابلیت کشاورزی اراضی پیرامون شهر، نوع خاک، سطح ایستابی و کیفیت آب­های زیرزمینی هستند. برای وزن­دهی و همپوشانی لایه­ها از مدل AHP- فازی استفاده شد. در این زمینه، برای تهیه لایه­ها، وزن­دهی، فازی­سازی و همپوشانی فازی لایه­ها از نرم­افزارهای Expert Choice، Arc GIS، ENVI، و IDRISI selva بهره گرفته شد. مدل AHP برای بدست آوردن میزان اهمیت نسبی هر یک از متغیرها و منطق فازی برای تلفیق و همپوشانی لایه­ها مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور، پس از محاسبه مقادیر عضویت فازی هر یک از کلاس­های لایه­های موضوعی، با استفاده از پنج عملگر مرسوم فازی یعنی «و» فازی، «یا» فازی، جمع جبری فازی، ضرب جبری فازی و گامای فازی نسبت به همپوشانی لایه­ها اقدام گردید که در نهایت گامای 8/0 فازی به عنوان بهترین ترکیب انتخاب شد. مطابق این ترکیب،  محدوده اطراف شهر بر اساس قابلیت توسعه فیزیکی به پنج پهنه با قابلیت بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه­بندی شد. نتایج نشان می­دهد که ویژگی‌های طبیعی منطقه، فرصت­های زیادی را برای توسعه فیزیکی شهر فراهم نموده است اما در عین حال، توسعه فیزیکی شهر به سمت شمال و بویژه احداث برخی واحدهای مسکونی و خدماتی در محدوده تاریخی تالاب باعث ایجاد مسائلی مانند برخورد با واحد­های ژئومورفولوژیکی نامناسب از نظر توسعه شهری، برخورد با شیب­های تند و سازندهای با استحکام پایین، بالا بودن سطح ایستابی آب­های زیرزمینی و همچنین در معرض قرارگیری برخی واحدها در مقابل سیلاب­های محلی شده است. بهترین جهت برای توسعه فیزیکی شهر ملکان، قطاعی با روند شرقی- غربی یعنی شمال­غرب هسته اصلی شهر و جنوب شهرک ولی­عصر است.

واژه‌های کلیدی: سیستم­های اطلاعات جغرافیایی (GIS)، مدل AHP- فازی، مکان­یابی، توسعه فیزیکی، شهر ملکان

 

 

1- مقدمه

1-1- بیان مساله

قرن حاضر با شهرنشینی سریع مشخص می­شود، برخی آمارها حاکی از این است که جمعیت شهرهای جهان تا سال 2030 به پنج میلیارد نفر خواهد رسید (سازمان ملل، 2007). این شهرنشینی سریع نه­تنها منجر به استفاده گسترده از اراضی می­شود، بلکه باعث افزایش جمعیت در نواحی شهری و اثرات زیست­محیطی مرتبط با توسعه نیز می­گردد (Shen, 2012: 27). طبق برآورد سازمان ملل، تقریبا تمامی رشد خالص جمعیت در طی 30 سال آینده در شهرها رخ خواهد داد و جمعیت آنها دوبرابر خواهد شد. چنین رشد جمعیتی چشم­اندازهای شهری را دگرگون خواهد ساخت، چالش­ها و فرصت­های غیرقابل انتظاری برای نهادهای اجتماعی و سیاسی بوجود آورده و سرمایه­گذاری­های بی­سابقه­ای را در زیرساخت­ها طلب خواهد نمود (Netzband et al, 2007: 1). در واقع، استفاده از زمین در نواحی شهری مساله­ای جدی است، بخصوص بواسطه منابعی که برای چنین سکونتگاه­های به سرعت درحال رشد حیاتی است. ازجمله این منابع می­توان به آبهای زیرزمینی، خاک­های باارزش برای کشاورزی و ذخایر معدنی شامل مواد خام (ماسه، شن، سنگ آهک) اشاره کرد. همچنین در برخی موارد، گسترش فضاهای شهری این احتمال را بوجود می­آورد که مخاطرات طبیعی به تهدیدی جدی تبدیل شده و می­تواند منجر به فجایعی شود (Sanders and Clark, 2010: 5). بنابراین، شرایط طبیعی و محدودیت­های فیزیکی مختلفی تعیین­کننده تناسب یک ناحیه برای توسعه شهر است. نادیده گرفتن اثرات عوامل و شرایطی همچون موقعیت دشت سیلابی و اراضی مرطوب، خاک­های رسی، شیب­های تند، بالا بودن سطح سفره­های آب زیرزمینی، وجود سنگ بستر، اراضی کشاورزی مرغوب و. .. در امر توسعه می تواند مسائل بغرنج و حادی را موجب شود (Portage County, 2007: 17).

1-2- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

نحوه توزیع ابعاد و گسترش پویای مناطق شهری مساله­ای کلیدی در مدیریت رشد شهر و کاهش اثرات منفی آن بر روی محیط­زیست و اکوسیستم­ها است. حتی اگر رشد شهری به­عنوان ضرورتی برای یک اقتصاد پایدار تلقی شود، رشد شهری کنترل نشده یا نامنظم[1] می­تواند باعث ایجاد مسائل مختلفی ازقبیل نابودی فضاهای باز، تغییر مناظر، آلودگی محیط­زیست، ازدحام ترافیکی، فشار زیرساختی و سایر مسائل اجتماعی و اقتصادی شود. برای مواجهه با این مسائل، نظارت مستمر تکامل رشد شهری از لحاظ نوع و میزان تغییرات در طی زمان برای کمک به برنامه­ریزان و تصمیم­گیران در برنامه­ریزی شهری آینده ضروری است (Murgante et al, 2009: 209). در این تحقیق، پهنه­های مناسب برای توسعه فیزیکی شهر ملکان با توجه به ویژگی­های طبیعی و با استفاده از مدل AHP-فازی مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق از این لحاظ ضرورت می­یابد که در طی سال­های اخیر روند توسعه فیزیکی شهر در برخی موارد بدون ملاحظه و درنظر گرفتن ویژگی­های طبیعی منطقه و به سمتی بوده که درنتیجه آن مسائل و مشکلاتی متوجه برخی قسمت­ها شده است.

1-3- اهداف پژوهش

بررسی روند توسعه فیزیکی شهر ملکان، بررسی محدودیت­ها و قابلیت­های زمین­های اطراف شهر به منظور توسعه فیزیکی آتی و ارائه مناسب­ترین پهنه­ها و جهات برای توسعه فیزیکی شهر با توجه به شرایط محیطی منطقه، مهمترین اهداف پژوهش می­باشند.

1-4- پیشینه پژوهش

­جیانگ[2] و همکاران (2013) تاثیر گسترش شهرها بر نحوه کاربری اراضی کشاورزی در چین را مورد بررسی قرار دادند و بیان داشتند که گسترش شهری  منابع طبیعی اطراف و حومه شهر را به شدت تحت فشار قرار داده و در آینده نیز این فشار تداوم خواهد داشت. باگان و یاماگاتا[3] (2012) روند رشد فضایی و زمانی شهر توکیو را در طی 40 سال گذشته با استفاده از پردازش تصاویر ماهواره­ای لندست مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. تحلیل همبستگی فضایی نشان­دهنده یک همبستگی مثبت قوی بین رشد و گسترش شهر و تغییرات تراکم جمعیتی است. طیبی و همکاران (2011) با استفاده از شبکه­های عصبی، GIS و پارامترسازی شعاعی[4]، مدلی را برای رشد مرزی شهر تهران ارائه کردند. در این زمینه، هفت متغیر پیش­بینی کننده هندسه مرزی شهر شامل جاده­ها، فضاهای سبز، شیب، جهت شیب، ارتفاع، مراکز خدماتی و اراضی ساخته شده را مورد استفاده قرار دادند. توان پیش­بینی مدل آنها جهت رشد مرزی شهر تهران 80-84 درصد است و مدل پیش­بینی می­کند که رشد مرز­های شهر در تمامی جهات اصلی تقریبا برابر خواهد بود. قرخلو و همکاران (1390) به مکان­یابی بهینه توسعه فیزیکی شهر بابلسر با استفاده از شاخص­های طبیعی در قالب GIS پرداختند. با توجه به محصور بودن بابلسر در اراضی کشاورزی، به این نتیجه رسیدند که دو گزینه برای توسعه فیزیکی شهر وجود دارد: اول، توسعه شهر از درون که با تخصیص تراکم ساختمانی بیشتر به ساختمان­های شهر امکان­پذیر است و دوم، توسعه به سمت بیرون است. مناسب­ترین مکان جهت گسترش آتی شهر جنوب شرقی و در اولولیت دوم جنوب غربی بابلسر است. امانپور و همکاران (1392)، مدل AHP را به منظور مکانیابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل مورد استفاده قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که عوامل محیطی دارای اهمیت و وزن بیشتری در بحث مکان­یابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل است. جهات شرقی شهر نسبت به سایر جهات، مناسب­ترین جهت برای توسعه فیزیکی احتمالی شهر خواهد بود. توپوگرافی مناسب، دوری از خط گسل اصلی و شیب مناسب زمین از عوامل اصلی انتخاب جهت شرقی برای توسعه فیزیکی شهر اردبیل می­باشند. احمدی و همکاران (1392) محدودیت­ها و قابلیت­های ناشی از واحدهای ژئومورفیک در توسعه و برنامه­ریزی شهر خرم­آباد را با استفاده از مدل تاپسیس مورد بررسی قرار دادند. به این نتیجه رسیدند که خطرات احتمالی، بیشترین تاثیرگذاری را در اولویت­بندی مناطق جهت سکونت و توسعه شهر داشته است.

1-5- فرضیه­های تحقیق

به نظر می­رسد مکان­یابی توسعه فیزیکی شهر ملکان در طی سال­های اخیر به صورت نامناسبی صورت گرفته است.

- به نظر می­رسد که با توجه به شرایط طبیعی اراضی اطراف شهر، توسعه شهر به سمت غرب از مطلوبیت بیشتری برخوردار است.

 

 

1-6- روش تحقیق

این تحقیق مبتنی بر کارهای میدانی، توصیفی و تحلیلی است. ابزارهای تحقیق شامل نقشه­های توپوگرافی مقیاس 1:25000، نقشه زمین­شناسی منطقه با مقیاس 1:100000، نقشه­ خاک و قابلیت اراضی شهرستان ملکان، داده­های مربوط به کیفیت و سطح ایستابی آب­های زیرزمینی، تصاویر ماهواره­ای چند زمانه ماهواره­های لندست و Spot می­باشند. برای تهیه لایه­های مورنیاز، مقایسات زوجی و وزن­دهی به کلاس­های متغیرها، فازی­سازی عوامل، همپوشانی و پردازش تصاویر ماهواره­ای از نرم­افزارهای Expert Choice، Arc GIS، ENVI، و IDRISI selva استفاده شد.

روند توسعه فیزیکی شهر ملکان با استفاده از پردازش تصاویر ماهواره­ای چندزمانه[5]سنجنده­های TM، ETM+ و OLI ماهواره­های لندست در هفت دوره زمانی از سال 1985 میلادی  تا سال 2013 میلادی حاصل شد. اینکار با استفاده از طبقه­بندی نظارت شده و روش حداکثر احتمال با تعریف نقاط نمونه در محیط نرم­افزار ENVI صورت گرفت.

در این تحقیق، مهمترین عوامل طبیعی موثر بر مکان­یابی توسعه فیزیکی بهینه شهر شامل: شیب، ارتفاع،  لندفرم­ها، زمین­شناسی، نوع خاک، سطح ایستابی آب­های زیرزمینی و همچنین مخاطرات محیطی احتمالی ناشی از این عوامل می­باشند. در مکان­یابی توسعه فیزیکی شهر، حفظ اراضی کشاورزی مرغوب و حاصلخیز نیز باید مورد توجه قرار گیرد. برای این منظور، لایه قابلیت کشاورزی منطقه از طریق همپوشانی وزنی لایه­های نوع خاک، کیفیت و سطح ایستابی آب­های زیرزمینی و وضعیت فعلی کشاورزی منطقه تهیه شد.

برای وزن­دهی به عوامل و کلاسه­های هر یک از عوامل موثر در مکان­یابی بهینه شهر از مدل AHP- فازی استفاده شد. بنابراین، پس از محاسبه مقادیر عضویت فازی کلاس­های لایه­ها، نقشه نهایی قابلیت توسعه فیزیکی شهر با بکارگیری پنج عملگر فازی حاصل گردید که ترکیب حاصل از عملگر گامای 8/0 فازی به عنوان بهترین نتیجه انتخاب شد و درنهایت، به پنج کلاس با قابلیت توسعه فیزیکی بسیار زیاد، زیاد، متوسط، کم و بسیار کم طبقه­بندی مجدد گردید.

1-7- محدوده پژوهش

منطقه مورد مطالعه، شهر ملکان مرکز شهرستان ملکان با مختصات جغرافیایی″50 ′4 °46 تا ″0 ′7 °46 طول شرقی و″30 ′7 °37 تا ″30 ′10 °37 عرض شمالی در جنوب استان آذربایجان­شرقی است (شکل1). مساحت این شهرستان درحدود 838 کیلومترمربع و جمعیت آن 106118 نفر (سرشماری سال 1390) است. از ویژگی­های عمده این شهرستان درصد پایین شهرنشینی و درصد بالای روستانشینی است. بطوریکه در حدود 7/29 درصد جمعیت این شهرستان در دو شهر ملکان و لیلان ساکن بوده و 3/70 درصد ساکن روستاهای بزرگ و کوچک این شهرستان می­باشند. جمعیت شهر ملکان از 11197 نفر در سال 1355 به 25312 نفر در سال 1390 رسیده است.

 

 

شکل1- موقعیت شهر ملکان در شمال­غرب کشور (جمعیت روستاها مربوط به سال 1390 است)

 

 

2- تعاریف و مفاهیم کلیدی تحقیق

2-1- توسعه فیزیکی

کیبل[6](1969) توسعه فیزیکی را به عنوان انجام عملیات ساختمانی، مهندسی و یا هرگونه عملیات دیگر در سطح یا زیرزمین یا هرگونه تغییرقابل توجه در استفاده از ساختمان­ها یا اراضی تعریف نمود. توسعه فیزیکی شامل انجام هرگونه عملیات یا اصلاح و تغییر در زمین توسط انسان در جهت تلاش برای ایجاد محیطی قابل زیست و راحت است. توسعه فیزیکی خود را در قالب فعالیت­های انسانی یا کاربری­های اراضی در شهرها و شهرک­ها نمایان می­سازد (Amoateng et al., 2013: 96-109). بنابراین، توسعه فیزیکی شهر، فرایندی پویا و مداوم است که طی آن محدوده­های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در جهت­های عمودی و افقی از حیث کمّی و کیفی افزایش می­یابند و اگر این روند سریع و بی­برنامه باشد به تنسیق فیزیکی متعادل و موزون فضاهای شهری نخواهد انجامید و درنتیجه سامانه­های شهری را با مشکلات عدیده­ای مواجه خواهد ساخت (فردوسی، 1384: 18).

2-2- کاربرد GIS در مکان­یابی توسعه فیزیکی شهر

در این راستا، GIS می­تواند به­عنوان ابزاری برای ارائه سه نوع امکانات مورد توجه قرار گیرد: پایگاه داده، نمایش گرافیکی و تحلیل فضایی. پایگاه داده و نمایش گرافیکی ابزار قدرتمندی برای پشتیبانی تصمیم در بسیاری از زمینه­ها، مخصوصا در مدیریت امکانات فراهم می­سازد. قابلیت پرسشگری اطلاعات فضایی مناسب از طریق یک رابط گرافیکی مبتنی بر نقشه در بسیاری از موارد تصمیم­گیران را به همراه اطلاعات موردنیاز برای بررسی و مدیریت مشکلات یاری می­دهد. تحلیل­های فضایی روشی برای غنی و پربار کردن اطلاعات موجود تصمیم­گیرندگان بواسطه تولید پارامترهای جدید از داده­های فضایی مرجع را ارائه می­دهد. در این زمینه، یکی از جنبه­های مهم GIS در رابطه با برنامه­ریزی، قابلیت آن در یکپارچه­سازی و ادغام اطلاعات فضایی حاصل از منابع مختلف است. هنگامیکه داده­های حاصل از منابع مختلف در قالب یک سیستم یکپارچه همراه با قابلیت آن برای تجزیه و تحلیل و ترکیب سازماندهی شود، در آن صورت، تحلیل کل منتظم مفیدتر و کاراتر از تحلیل مجموعه­ای از بخش­های جداگانه است (Timmermans, 2005: 57).

2-3- تئوری مجموعه فازی و ترکیب نقشه­ها

تئوری مجموعه فازی بوسیله زاده (لطفعلی عسکرزاده) (1965) معرفی شد و تحلیل فرایندها یا پدیده­های طبیعی ناگسسته[7] را آسان نمود. در کانون این تئوری، مفهوم عضویت فازی قرار دارد که میزان عضویت را در رابطه با برخی از صفات خاص بیان می­کند (Regmi et al., 2010: 25-38). در رابطه با نقشه­ها، صفات مورد نظر با فواصل یا بازه­های گسسته سنجش می­شوند و تابع عضویت می­تواند به صورت یک جدول مربوط به کلاس­های نقشه مطابق با مقادیر عضویت بیان شود (Lee, 2007: 615-623). این تئوری متفاوت از تئوری مجموعه کلاسیکی است. یک مجموعه بولین[8] بوسیله کددهی دودویی[9] تعریف می­شود که به­موجب آن، کد 1 برای شی­ای که در مجموعه حضور داشته باشد، و کد 0 برای شی­ای که در مجموعه نباشد اختصاص می­یابد. درحالیکه یک عضویت فازی، بوسیله هر عدد واقعی در بازه [1و0] تعریف می­شود (Openshaw and J. Abrahart, 200: 173-174). عملگرهای مختلفی می­تواند برای ترکیب مقادیر عضویت بکار گرفته شود. بونهام-کارتر[10] (1994) پنج عملگر موسوم به «و[11]» فازی، «یا[12]» فازی، ضرب جبری فازی[13]، جمع جبری فازی[14] و گامای فازی[15] را مورد بحث قرار داد. and فازی معادل با عملیات AND بولین (اشتراک منطقی[16]) در مقادیر مجموعه کلاسیک می­باشد و به صورت زیر تعریف می­شود:

رابطه (1)

 

 

 
     

که در آن µcombination تابع عضویت فازی محاسبه شده، µAمقدار عضویت برای نقشه A در یک موقعیت خاص، µBمقدار عضویت برای نقشه B، و غیره است.

or فازی همانند OR بولین (اجتماع منطقی[17] که در آن مقادیر عضویت خروجی بوسیله مقادیر حداکثر هر نقشه ورودی تعیین می­شود) می­باشد.  orفازی به صورت زیر تعریف می­شود:

رابطه (2)

 

ضرب جبری فازی به صورت زیر تعریف می­شود:

رابطه (3)

 

که در آن µi تابع عضویت فازی برای نقشه i ام، و i=1,2,…n نقشه­هایی هستندکه باید ترکیب شوند.

جمع جبری فازی، متمم ضرب جبری فازی می­باشد و به صورت زیر تعریف می­شود:

رابطه (4)

 

عملیات گاما برحسب ضرب جبری فازی و جمع جبری فازی بر اساس رابطه زیر تعریف می­شود:

رابطه (5)

 

که در آن λ یک پارامتر انتخابی در دامنه (1و0)، و جمع جبری فازی و ضرب جبری فازی به ترتیب با استفاده از روابط (4) و (3) محاسبه می­شوند. در عملیات گامای فازی، هنگامی­که λ برابر 1 باشد ترکیب همانند جمع جبری فازی، و هنگامیکه λ برابر 0 باشد ترکیب معادل با ضرب جبری فازی است (Lee, 2007: 615-623).

3- تحلیل یافته­ها

3-1- روند توسعه فیزیکی شهر ملکان

شناخت و نظارت بر فرآیندهای گسترش شهری یک مساله چالش­برانگیز در رابطه با مجموعه داده­های سری­های زمانی و همچنین اطلاعات به روز شده در رابطه با ساختار فضایی فعلی و مرزهای شهر به منظور تعریف و مشخص کردن روندهای تکامل است. در چنین شرایطی، استفاده از تصاویر ماهواره­ای همراه با تکنیک­های تجزیه و تحلیل فضایی می­تواند برای اهداف نظارت و برنامه­ریزی مورد استفاده قرار گیرد و درنتیجه اطلاع از روندهای مداوم رشد شهری را در یک سطح تفصیلی امکان­پذیر ­سازد (Murgante et al, 2009: 210). در این تحقیق، برای پی بردن به روند توسعه فیزیکی شهر ملکان از پردازش تصاویر سنجنده­های ماهواره­های لندست استفاده شد. با توجه به هدف تحقیق، شهر و اراضی اطراف آن به پنج طبقه تحت عنوان شهر، روستا، اراضی کشاورزی آبی (عمدتا باغات انگور)، اراضی شور و تالاب فصلی، اراضی بایر و دیم با استفاده از  روش نظارت شده طبقه­بندی شد (شکل2). توسعه فیزیکی شهر ملکان به دو صورت بوده است: یکی به صورت شعاعی در اطراف هسته اولیه شهر و دیگری به صورت شکل­گیری شهرک در شمال شهر. مساحت شهر در طی 30 سال گذشته بیش از 4 برابر شده است. بطوریکه مساحت آن از تقریبا 4/130 هکتار در سال 1985 میلادی به حدود 7/557 هکتار در سال 2013 میلادی رسیده است. زمین­های اطراف هسته اصلی شهر به علت وجود خاک­های حاصلخیز مخصوصا در قسمت­های شرقی به صورت متراکمی زیر کشت محصولات کشاورزی (اکثرا تاکستان) است. مکان­یابی اولیه شهرک نیز با توجه به لزوم حفظ زمین­های کشاورزی، در اراضی بایر یا دیم شمال­غرب منطقه مورد مطالعه صورت گرفته است (شکل2). اما، گسترش بیشتر شهرک به سمت شمال، غرب و شرق باعث برخورد آن با واحدها و شرایط نامناسب برای شهرسازی از جمله برخورد با شیب­های تند، تپه­­ماهورها و تراس­ها با مواد منفصل و استحکام اندک شده است. کما اینکه، احداث برخی تاسیسات خدماتی و واحدهای مسکونی در محدوده تالاب (تصاویر سال 2009 و 2013 شکل2) با سطح ایستابی بالای آب­های زیرزمینی، مسائلی را موجب شده است و حتی این واحدها به علت مکانیابی در داخل یک سطح اساس محلی در معرض سیلاب و آبگرفتگی قرار گرفته­اند.

 

   
   
   

 

شکل2- روند توسعه فیزیکی شهر ملکان در هفت دوره زمانی از سال 1985 تا سال 2013 میلادی

 

3-2- شرایط زمین­شناسی منطقه در رابطه با توسعه فیزیکی شهر

اطلاعات زمین­شناسی به برنامه­ریز امکان می­دهد تا تعیین کند چه مکان­هایی می­توانند به دلایلی نامطمئن گردند و در کجا ساخت و ساز تنها به صورت­هایی خاص ممکن می­شود (سرور، 1387: 91). با توجه به نقشه زمین­شناسی منطقه (شکل3) چند سازند در اطراف شهر گسترش پیدا کرده است. واحد Plt از توف، ماسه سنگ، سیلت استون و کنگلومرای دانه­ریز تشکیل شده است که ضخامت آن در رخنمون­ها در حدود 130 متر است. سنگ­های این واحد اغلب دارای پوکی، نفوذپذیری و تخلخل زیادی می­باشند. این سازند با توجه به مشخصات خود، مناسب توسعه شهری نیست. نهشته­های کواترنری منطقه را می­توان به تراس­های دریاچه­ای و نهشته­های رودخانه مردق­چای تقسیم بندی نمود. تراس­های دریاچه­ای در شمال منطقه مورد مطالعه جای گرفته­اند و جنس آنها بیشتر از قلوه­سنگ، شن و ماسه ریز و درشت بوده و به صورت منفصل و استحکام نیافته­اند و در سطح وسیعی به عنوان معادن شن مورد بهره­برداری قرار می­گیرند. (شکل4). درمنطقه مورد مطالعه، این تراس­ها بیشتر به صورت تپه­های کم­ارتفاع ظاهر شده­اند و درنتیجه به علت استحکام کم و حالت تپه­ماهوری مناسب ساخت و ساز نیستند مگر اینکه عملیات خاکبرداری و تسطیح زیادی صورت گیرد. قسمت­هایی از مناطق اطراف شهر نیز تحت عنوان واحد Qs یا تالاب شور مشخص می­شود که در سال­های اخیر به علت خشکسالی و بهره­برداری بیش از حد از آب­های زیرزمینی در بیشتر ایام سال خشک است. بنابراین از نظر توسعه فیزیکی شهر و با درنظر گرفتن سایر سازندها، تنها رسوبات مخروط­افکنه مردق­چای تاحدودی مناسب است.

 

 

   

شکل3-نقشه زمین شناسی منطقه مورد مطالعه

شکل4-برداشت شن از تراس­های دریاچه­ای اطراف شهر

 

 

3-3- شرایط ژئومورفولوژیکی منطقه در رابطه با توسعه فیزیکی شهر

نقشه­های ژئومورفولوژیکی همراه با سایر اطلاعات زمینی مربوطه از قبیل شیب، لیتولوژی و ساختمان­های زمین­شناسی می­توانند نواحی مناسب برای نوع خاصی از برنامه­ریزی و توسعه شهری را مشخص سازند. لندفرم­های محلی، در طول تاریخ نقش اساسی در مکان­یابی سکونتگاه­ها داشته­اند و توسعه آتی آنها توسط ژئومورفولوژی منطقه­ای تحت تاثیر قرار گرفته است (Pareta and Prasad, 2012: 1-9). در حالت کلی منطقه مورد مطالعه را از نظر ژئومورفولوژی می­توان به سه واحد تقسیم­بندی نمود: واحد کوهستان که قسمت­هایی از رشته­کوه قره­قشون را شامل ­می­شود. واحد تپه­ماهورها  که عمدتا شامل تراس­های دریاچه­ای و چند تپه منطبق بر سازند مراغه است و سرانجام واحد دشت که بیشتر منطبق بر مخروط افکنه مردق­چای است. لندفرم­های منطقه با جزئیات بیشتری براساس روش طبقه­بندی جنس[18] با استفاده از تصویر DEM منطقه با قدرت تفکیک 10 متر تهیه گردید (شکل5). براساس این طبقه­بندی برای کل شهرستان ملکان، 10 لندفرم مختلف قابل تشخیص است. اما در حدود 56 درصد منطقه مورد مطالعه را واحد دشت با شیب­های کم تشکیل داده است. بنابراین به جز بخش­های شمالی شهر که منطبق بر واحد تپه­ماهورها است در سایر بخش­ها حداقل از نظر لندفرم­ها محدودیتی وجود ندارد. روند توسعه شهر ملکان در طی 10 سال گذشته بیشتر به سمت شمال بوده است. بطوریکه برخی ساختمان­ها در داخل واحد تپه­ماهورها و محدوده تالاب جای گرفته­اند که مشکلاتی را در این زمینه باعث شده است.

 اصولا ارتفاعات و اراضی تپه­ماهوری با وجود داشتن محاسن متعدد، به دلیل وجود شیب زیاد معابر، زمین­های صخره­ای و سنگلاخی، ناهموار و صعب­العبور بودن، محدودیت فضا و زمین، فقدان خاک مناسب، شرایط نسبتا سخت اقلیمی، محدود بودن حوزه نفوذ شهری، مشکلات حمل و نقل شهری و مترو، مشکل دفع آب­های سطحی و شبکه فاضلاب و. .. برای استقرار شهرها و سایر سکونتگاه­های انسانی خیلی مناسب نیستند (نگارش، 1382: 150-133).

 

 

شکل5- نقشه ژئومورفولوژیکی شهرستان ملکان

 

 

3-4- مخاطرات محیطی منطقه

هر اندازه که شهرها توسعه یابند و گسترش پیدا کنند، برخورد آنها با واحدهای گوناگون توپوگرافی و ژئومورفولوژی و موضوعات مربوط به آنها زیادتر می­شود. در این برخورد اگر برخی از اصول و نکات ضروری رعایت نشود، تعادل مورفودینامیک محیط به هم می­خورد و خطرات بزرگی، غالب تجهیزات و امکانات شهری را مورد تهدید قرار می­دهد (رجائی، 1387: 207). سیلاب­های مخروط­افکنه مردق­چای، سیلاب­های محلی، بالا بودن سطح آب­های زیرزمینی، مساله افزایش شوری آب­های زیرزمینی و خشک شدن دریاچه اورمیه مهمترین مخاطرات محیطی منطقه به­شمار می­روند. هسته اولیه شهر ملکان تقریبا در قسمت انتهایی مخروط­افکنه مردق­چای شکل گرفته است. مخروط­افکنه­ها اغلب ممکن است مناطق مسکونی مناسبی باشند و از آنجا که جریان آبها بر روی آنها موقتی است و در اکثر ایام سال در آنها جریانی وجود ندارد، جوامع انسانی ساکن بر روی آنها اغلب احتمال وقوع سیل را ناچیز شمرده یا نادیده می­گیرند (روستایی و جباری، 1390: 34). علاوه براین، تالاب آلامالی گول را می­توان از نتایج شکل­گیری مخروط­افکنه قلمداد کرد که در قسمت شمالی هسته شهر ملکان و شرق شهرک ولی­عصر واقع شده است (شکل6 و7). در طی سال­های اخیر به دلیل وقوع خشکسالی، این تالاب تقریبا خشک شده و تنها در فصول بارشی مخصوصا فصل بهار، آب در آن جمع می­شود. ولی با این حال، با توجه به مکانیسم شکل­گیری، سطح آب زیرزمینی در آن بالاست و می­تواند در مواقع ترسالی پرآب شود و در نتیجه باید در خصوص توسعه فیزیکی شهر به این سمت این مساله را مدنظر قرار داد. از طرفی، با گسترش شهر به محدوده تاریخی تالاب آلامالی گول، خطر وقوع سیلاب به صورت محلی متوجه این قسمت از شهر شده است (شکل6). این منطقه را می­توان به صورت یک سطح اساس محلی درنظر گرفت که از طرف شرق توسط ارتفاعات قره­قشون، از شمال توسط واحد تپه­ماهورها، از غرب توسط تپه­های سلیمان تخت و از جنوب توسط رسوبات مخروط افکنه مردق­چای احاطه شده است (شکل7). بنابراین، این منطقه به صورت یک چاله بسته عمل می­کند و در طی بارش­های شدید مخصوصا به صورت رگباری، سیلاب­های ناگهانی این منطقه را تهدید می­کند، بطوریکه در تازه­ترین مورد، در شهریور 1391 به دلیل یک رگبار کوتاه مدت تابستانی، سیلابی شدید در این قسمت جاری شد. این بخش­ها همچنین با مساله بالا بودن سطح آب­های زیرزمینی نیز مواجه است.

 

 

 

شکل6- ساخت و ساز در محدوده تالاب

 

شکل7- نمای سه­بعدی منطقه بر روی تصویر ماهواره­ای Spot سال 2005

 

 

 

3-5- شیب و ارتفاع منطقه

افزون بر سایر عوامل ژئومورفولوژیک، زاویه شیب نیز شناسایی سایت­های بالقوه به منظور توسعه شهری را تحت تاثیر قرار می­دهد. براساس داده­های موجود، اصول و رهنمودهای برنامه­ریزی، در جدول(1) رابطه بین متوسط زاویه شیب، توسعه ساخت وساز و عملیات خاکبرداری و تسطیح خلاصه شده است (Szabo et al, 2010: 182). در حدود 89 درصد منطقه دارای شیب 0 تا 6 درصد است. مناطق با شیب زیاد عمدتا در شمال­غرب منطقه مورد مطالعه واقع شده­اند (شکل9) که منطبق بر واحد تپه ماهورها است و در حال حاضر، شهرک ولی­عصر بر روی دامنه شرقی قسمتی از این تپه­ها در حال گسترش است (شکل8).


 

جدول1-متوسط زاویه شیب، توسعه ساخت وساز و عملیات خاکبرداری و تسطیح (Szabo et al, 2010: 182).

زاویه شیب

پتانسیل توسعه و خاکبرداری و تسطیح مورد نیاز

تا 5 درصد

نواحی با پتانسیل توسعه آسان و اقتصادی. در کل، تراس­بندی ضروری نیست؛ تسطیح و خاکبرداری تنها به ایجاد شبکه فاضلاب و زهکشی محدود می­شود. پستی و بلندی محدودیت خاصی در زمینه تراکم ساخت وساز یا ابعاد ساختمان­ها ایجاد نمی­کند.

5 – 12 درصد

افزایش هزینه­های توسعه. تسطیح و خاکبرداری اجتناب­ناپذیر است؛ توسعه صرفا با تراس­بندی و تسطیح شیب­ها امکان­پذیر است. توسعه تا حدی محدود می­شود.

12- 25 درصد

این نواحی با  هزینه و نیروی کار قابل توجه، تراس­بندی و احداث دیوارهای نگهدارنده پتانسیل توسعه پیدا می­کند. تغییر و تبدیل توپوگرافیک عمده­ای مورد نیاز است؛ و اساسا، ناهمواری یا پستی و بلندی تعیین کننده نوع توسعه خواهد بود.

25- 35 درصد

سطوح با پتانسیل محدود برای توسعه شهری. ساخت وساز با تراکم پایین همراه با ساختمان­های با ابعاد و اندازه  کوچک مجاز است.

بیشتر از 35 درصد

سطوح نامناسب برای توسعه شهری

 

شکل8- گسترش شهرک ولی­عصر بر روی دامنه تپه

 


از نظر ارتفاع، متوسط ارتفاع منطقه مورد مطالعه 1298 متر از سطح دریا است. بیشتر قسمت­های منطقه مورد مطالعه در ارتفاع بین 1291- 1273 متری از سطح دریا واقع شده­اند(شکل10). به نظر می­رسد که طبقه ارتفاعی 1301-1292 مناسب­ترین طبقه ارتفاعی برای توسعه فیزیکی شهر مورد مطالعه باشد.

 

   

شکل 9- نقشه شیب منطقه مورد مطالعه

شکل 10- نقشه توزیع ارتفاعی منطقه مورد مطالعه

 

3-6- قابلیت کشاورزی اراضی منطقه مورد مطالعه

شهرهای مراکز ناحیه­ای، عمدتا در عرصه­های با قابلیت بالای کشت اسکان یافته­اند و در دهه­های اخیر به موازات افزایش مهاجرت­های روستایی و بالا بودن نرخ رشد جمعیت، تغییرات کالبدی سریعی را پذیرفته­اند و از این رهگذر، اراضی پیرامونی که اصولا در زمینه «قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ­ها» (مصوب 31 خرداد 1374) و «آیین­نامه اجرایی قانون فوق» (مصوب 24 دی 1374 هیئت وزیران)، باید وظیفه تولید غذا را برای جمعیت روبه رشد داشته باشند، اغلب به انواع ساخت و سازها اختصاص یافته­اند. در این خصوص، یکی از ضرورت­ها تعیین اراضی مناسب توسعه آتی شهرهای موجود و روستاهایی است که در آینده از نظر جمعیتی یا کالبدی به شهر تبدیل می­شوند (سرور، 1387: 115). بنابراین ضروری است که در منطقه مورد مطالعه اراضی با قابلیت بالای کشاورزی مشخص شده و در برنامه­ریزی توسعه فیزیکی شهر، لزوم حفظ اراضی حاصلخیز اطراف شهر مدنظر قرار گیرد. در این راستا، لایه قابلیت کشاورزی نسبی اطراف شهر از طریق مدل همپوشانی وزنی چهار لایه نوع خاک، سطح ایستابی و کیفیت آب­های زیرزمینی و همچنین وضعیت فعلی کاربری اراضی تهیه شد (شکل14).

3-6-1-                        سطح ایستابی آب­های زیرزمینی منطقه

سطح آبهای زیرزمینی از اهمیت زیادی در زمینه مسائل مربوط به کشاورزی و شهرسازی برخوردار است. مطالعه سطح ایستابی در چاه­های مشاهده­ای منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که از سمت شرق به غرب سطح ایستابی آب­های زیرزمینی افزایش پیدا می­کند (شکل11).

3-6-2-                        کیفیت آب های زیرزمینی

برای مطالعه کیفیت آب­های زیرزمینی از نمودار ویل کاکس با توجه به شاخص­های شوری و مقدار سدیم استفاده شد. می­توان گفت از شرق منطقه مورد مطالعه به سمت غرب یعنی به سمت دریاچه اورمیه کیفیت آب­های زیرزمینی افت می­کند (شکل12). در قسمت‌های بالادست مخروط­افکنه، آب­های زیرزمینی در گروه S1C3 قرار دارد که نشانگر شوری متوسط و سدیم کمتر و کیفیت متوسط آنها می­باشد. درقسمت‌ پای­دشت، رده آب‌ها در گروه S1C4 قرار می‌گیرد که نشان­دهنده کیفیت بد آب برای کشاورزی است. نمودار تغییرات هدایت الکتریکی (کموگراف) دشت ملکان نشان­دهنده افزایش میزان شوری آب­های زیرزمینی در طی سال­های اخیر است. برای نمونه، هدایت الکتریکی از 1196 میکروزیمنس بر سانتی­متر مربع در خرداد 1377 به 1440 میکروزیمنس بر سانتی­متر مربع در خرداد 1390 رسیده است.

 

   

شکل11- نقشه سطح ایستابی آب زیرزمینی منطقه

شکل12- نقشه کیفیت آب زیرزمینی منطقه

   

شکل13- نقشه نوع خاک منطقه

شکل14- نقشه قابلیت کشاورزی نسبی منطقه

 

3-6-3-                        نوع خاک

با توجه به شکل (13) خاک­های نوع 4.1 از گستردگی زیادی در منطقه مورد مطالعه برخوردار می­باشند. این خاک­ها عموما تکامل یافته بوده و منطبق بر واحد مخروط­افکنه می­باشند. بنابراین مخلوطی از ماسه، رس و سیلت بوده و درنتیجه در صورت زهکشی مناسب از توان بالایی برای کشاورزی برخوردار می­باشند.

بنابراین، بهترین اراضی کشاورزی منطقه، منطبق بر قسمت­های بالادست و میانی مخروط­افکنه است و ضروری است که در برنامه­ریزی برای توسعه فیزیکی شهر به این مهم توجه نمود و حتی این امر باید در رابطه با توسعه روستاها نیز مدنظر قرار گیرد.

3-7- تلفیق و همپوشانی متغیرهای محیطی موثر بر توسعه فیزیکی شهر

در حال حاضر، سیستم­های اطلاعات جغرافیایی (GIS) طیف گسترده­ای از امکانات تحلیل فضایی، از قبیل عملیات بولین و عددی، تحلیل ناحیه­ای و تحلیل شبکه را بر روی لایه­های موضوعی مختلف فراهم نموده­اند، اما اغلب به­منظور رسیدن به پارامترهای موردنیازی که براساس آن تصمیم­گیری صورت می­گیرد، ضروری است که تحلیل فضایی با سایر محاسبات یا مدل­های خارجی ارتباط یابد (Timmermans, 2005: 57). بدین منظور، در این تحقیق از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و منطق فازی برای وزن­دهی و تلفیق لایه­ها در قالب GIS استفاده شد. روش AHP یکی از پرکاربردترین روش­های تصمیم­گیری چند­معیاره (MCDM) است (مومنی و علیرضا شریفی سلیم، 1390: 2). از طرف دیگر، روش منطق فازی ترکیبات انعطاف­پذیر نقشه­های وزنی حاصل از هر مقیاس اندازه­گیری را امکان­پذیر می­سازد (Chung and Fabbri, 2001: 31-47) و می­تواند به آسانی با یک زبان مدل­سازی GIS اجرا شود (Lee, 2007: 615-623). بنابراین، پس از مقایسات زوجی و حاصل شدن اهمیت نسبی هر یک از کلاس­های متغیرهای مورد بحث، مقادیر عضویت هر کلاس محاسبه شد (برای نمونه جدول2) و لایه­ها با استفاده از پنج عملگر «و» فازی، «یا» فازی، جمع جبری فازی، ضرب جبری فازی و گامای فازی با مقادیر 7/0، 8/0 و 9/0 و با محدودتر کردن شعاع عملیات با هم ترکیب شدند. ترکیبات حاصل از چهار عمگر «و» فازی، «یا» فازی، جمع جبری فازی و ضرب جبری فازی نتایج مناسبی را ارائه نکردند، همچنانکه در کارهای مشابه سایر محققین نیز ذکر شده است، بطوریکه، در ترکیب حاصل از عملگر «و» فازی، اکثریت منطقه در کلاس متوسط از نظر قابلیت توسعه فیزیکی قرار گرفت. در ترکیب حاصل از عملگرهای «یا» فازی و جمع جبری فازی تقریبا کل منطقه در کلاس بسیار مناسب قرار گرفت و برعکس در ترکیب حاصل از عملگر ضرب جبری فازی، کل منطقه در کلاس بسیار نامناسب قرار گرفت. اما ترکیبات حاصل از عملگر گامای فازی با مقادیر 7/0، 8/0 و 9/0 نتایج مناسبی را برای منطقه مورد مطالعه نشان داد. برای انتخاب بهترین ترکیب، از توانایی تفکیک هر یک از ترکیبات در رابطه با برخی ویژگی­های طبیعی مانند واحد تپه­ماهورها استفاده شد و در این زمینه ترکیبی که به بهترین شکل عمل نمود به عنوان بهترین ترکیب انتخاب شد. درنهایت، ترکیب حاصل از گامای 8/0 فازی به عنوان بهترین ترکیب تشخیص داده شد (شکل15).

جدول2- وزن طبقات عامل شیب در مدل AHP- فازی

طبقات شیب

مساحت (km2)

درصد مساحت

وزن در مدل AHP

مقدار عضویت فازی

2 – 0

1/42

3/40

308/0

823864/0

9/3 – ½

7/35

2/34

370/0

965545/0

9/5 – 4

6/15

9/14

163/0

411932/0

5/8 – 6

2/7

9/6

098/0

227273/0

7/12 – 6/8

1/3

9/2

043/0

071023/0

7/35 – 8/12

73/0

70/0

018/0

000000/0

پهنه­های بسیار نامناسب با تقریبا 44 درصد مساحت منطقه (جدول3)، عمدتا منطبق بر اراضی کشاورزی حاصلخیز، محدوده تالاب با سطح بالای آب زیرزمینی، واحد تپه­ماهورها و شیب­های تند است. در نهایت با درنظر گرفتن فراوانی پیکسل­های هر کلاس در مناطق مختلف اطراف شهر، قابلیت­های توسعه فیزیکی به صورت قطاع­هایی مشخص شد (شکل16). بنابراین، قطاعی با روند تقریبی شرقی- غربی و با مساحت بیش از 250 هکتار به عنوان مناسب­ترین پهنه تشخیص داده شد.

 


جدول3- مساحت هر یک از کلاس­های قابلیت توسعه فیزیکی شهر

کلاس تناسب

بسیار نامناسب

نامناسب

متوسط

مناسب

بسیار مناسب

مساحت به هکتار

4/2207

7/1072

7/1004

3/468

4/273

مساحت به درصد

9/43

3/21

20

3/9

4/5

 

   

شکل15-نقشه قابلیت توسعه فیزیکی شهر ملکان

شکل16- قطاع­های مناسب برای توسعه فیزیکی شهر

 

4- نتیجه­گیری

اگر چه در بسیاری از موارد، ویژگی­های طبیعی منطقه بخصوص شرایط ژئومورفولوژیکی مانند واقع شدن در دشت، شیب­های مناسب، بهره­برداری از منابع آب زیرزمینی موجود در مخروط­افکنه مردق­چای و. .. فرصت­های بسیاری را در زمینه توسعه شهر ملکان فراهم ساخته است. اما در عین حال، گسترش شهر بدون توجه به ویژگی­های طبیعی می­تواند شهر را به سمتی توسعه دهد که نتیجه آن افزایش هزینه­ها، مشکلات در خدمات­رسانی و مواجه با برخی مخاطرات محیطی خواهد بود. با توجه به نقشه نهایی حاصل از تلفیق متغیرهای طبیعی منطقه، می­توان گفت که مکان­یابی اولیه شهرک در مکانی مناسب صورت گرفته است. اما توسعه آتی آن به سمت شمال، غرب و شرق با محدودیت­هایی مانند برخورد با واحد­های تپه­ماهوری و تراس­های دریاچه­ای، شیب­های تند و پهنه­های با سطح بالای آب زیرزمینی، مواجه شده است. در هر صورت توسعه بیشتر شهرک به سمت شمال و غرب مستلزم عملیات خاکبرداری، تسطیح و سایر اقدامات زیربنایی خواهد بود و موجب بالا رفتن هزینه­ها خواهد شد. اما از توسعه شهر به سمت محدوده تاریخی تالاب به دلیل مواجهه با مخاطراتی مانند بالا بودن سطح آب­های زیرزمینی و سیلاب­های محلی باید جلوگیری شود و این مناطق را به کاربری­های دیگر اختصاص داد. با توجه به ویژگی­های طبیعی اطراف شهر،  قطاع واقع در غرب یعنی حدفاصل شهر اصلی و شهرک از اولویت بالایی در زمینه توسعه فیزیکی بهینه شهر برخوردار خواهد بود. بنابراین، روند توسعه شهرک به سمت جنوب و روند توسعه شهر اصلی به سمت شمال­غرب پیشنهاد می­شود. این منطقه به دلایلی بهترین مکان برای توسعه فیزیکی شهر ملکان است از جمله: 1- دوری از خطر وقوع سیلاب چه سیلاب­های ناشی از رودخانه مردق­چای به دلیل قرار گیری در حاشیه شمالی مخروط­افکنه و فاصله مناسب از بستر رودخانه و چه سیلاب­های ناشی از نخ­آب­ها و آبراهه­های فرعی 2- وجود شیب مناسب، بطوریکه متوسط شیب این منطقه 5/2 درصد است که نتیجه آن، صرفه­جویی در هزینه­های ساخت و ساز و خدمات رسانی خواهد بود 3- این منطقه قابلیت کشاورزی پایین­تری نسبت به قسمت­های شرقی شهر دارد 4- دسترسی بسیار مناسب به شبکه­های ارتباطی منطقه 5- جلوگیری از توسعه ناموزون شهر 6- قرار گیری در مسیر بادهای غالب منطقه با روند شمال­شرق- جنوب­غرب 7- دارا بودن مساحت مناسب که در صورت اقتضا می­تواند به قطاع­های کلاس­های با قابلیت توسعه فیزیکی متوسط و مناسب نیز دسترسی داشته باشد. در نهایت باید گفت که در هر گونه برنامه­ریزی برای توسعه شهر باید ویژگی­های طبیعی منطقه مانند ژئومورفولوژی، زمین­شناسی، هیدرولوژی و اقلیم بویژه از منظر مخاطرات محیطی را مورد توجه قرار داد.

 

منابع

احمدی، طیبه؛ زنگنه اسدی، محمدعلی؛ رامشت، محمدحسین؛ مقصودی، اکبر، 1392، محدودیت­ها و قابلیت­های فرآیندهای ژئومورفیک در توسعه و برنامه­ریزی شهر خرم­آباد، مطالعات جغرافیایی مناطق خشک، سال سوم، شماره یازدهم، صص 34- 19.

امانپور، سعید؛ علیزاده، هادی؛ قراری، حسن، 1392، تحلیلی بر مکانیابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل با استفاده از مدل AHP، فصلنامه برنامه­ریزی منطقه­ای، سال سوم، شماره 10، صص 96-83.

رجائی، عبدالحمید، 1387، کاربرد ژئومورفولوژی در آمایش سرزمین و مدیریت محیط، نشر قومس، چاپ سوم، 344ص.

روستایی، شهرام و ایرج جباری، 1390، ژئومورفولوژی مناطق شهری، سمت، چاپ سوم، 229ص.

سازمان زمین­شناسی کشور، نقشه زمین شناسی مراغه با مقیاس 1:100000 و نقشه زمین شناسی اورمیه با مقیاس 1:250000 به همراه گزارش.

سازمان نقشه­برداری کشور، نقشه­های توپوگرافی شهرستان ملکان با مقیاس 1:25000.

سرور، رحیم، 1387، جغرافیای کاربردی و آمایش سرزمین، سمت، چاپ سوم، 241ص.

فردوسی، بهرام، 1384، امکان­سنجی و کاربرد سیستم پشتیبانی تصمیم­گیری در توسعه فیزیکی شهر، نمونه موردی شهر سنندج، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.

قرخلو، مهدی؛ داودی، محمود؛ زندوی، سیدمجدالدین؛ جرجانی، حسن علی، 1390، مکان­یابی مناطق بهینه توسعه فیزیکی شهر بابلسر بر مبنای شاخص­های طبیعی، جغرافیا و توسعه، شماره 23، صص 122-99.

موسسه تحقیقات خاک و آب، نقشه قابلیت اراضی شهرستان ملکان.

مومنی، منصور و علیرضا شریفی سلیم، 1390، مدل ها و نرم افزارهای تصمیم گیری چند شاخصه، نشرمولفین، تهران، چاپ اول، 218ص.

نگارش، حسین، 1382، کاربرد ژئومورفولوژی در مکن­گزینی شهرها و پیامدهای آن، مجله جغرافیا و توسعه، شماره 1، صص 150-133.

Amoateng, P., Cobbinah, P.B., Adade, K.O. 2013. Managing physical development in peri-urban areas of Kumasi, Ghana: A case of Abuakwa. Journal of Urban and Environmental Engineering, V.7, n.1, pp: 96-109.

Bagan H and Yamagata Y. 2012. Landsat analysis of urban growth: How Tokyo became the world's largest megacity during the last 40 years. Remote Sensing of Environment 127. pp: 210–222.

Chung, C.F. and Fabbri, A.G. 2001. Prediction models for landslide hazard zonation using a fuzzy set approach. Geomorphology & Environmental Impact Assessment, Balkema Publishers, pp: 31-47.

Jiang, L., Deng, X., Seto, K.C. 2013. The  impact  of  urban  expansion  on  agricultural  land  use intensity  in  China. Land Use Policy 35, pp: 33–39.

Lee S. 2007. Application and verification of fuzzy algebraic operators to landslide susceptibility mapping. Environ Geol 52, pp: 615–623.

Murgante, B., Borruso, G., Lapucci, A. 2009. Geocomputation and Urban Planning. Springer. 280 p.

Netzband, M., Stefanov, W.L., Redman, C. 2007. Applied Remote Sensing for Urban Planning, Governance and Sustainability. Springer. Berlin. 278 p.

Openshaw, S & Abrahart, R. J. 2000. Geocomputation. Taylor & Francis. 428 p.

Pareta K and Prasad S. 2012. Geomorphic effects on urban expansion: a case study of small town in central India. 14th annual international conference and exhibition on geospatial information technology and applications. pp: 1-9.

Portage County (Wis). Planning Dept. 2007. Stevens Point Urban Area Sewer Service Plan, 1983-2003. Stevens Point Urban Area Sewer Service Advisory Committee. 206 p.

Regmi, N.R., Giardino, J.R., Vitek, J.D. 2010. Assessing susceptibility to landslides: Using models to understand observed changes in slopes. Geomorphology 122, pp: 25–38.

Sanders M. H and Clark P. D. 2010.Geomorphology: Processes, Taxonomy and Applications. Nova Science Publishers, Inc. 216 P.

Shen, Z. 2012. Geospatial Techniques in Urban Planning. Springer. 393 p.

Szabo, J., David, L., Loczy, D. 2010. Anthropogenic Geomorphology: A Guide to Man-Made Landforms. Springer. 298p.

Tayyebi, A., Pijanowski, B.C., Tayyebi, A.H. 2011. An urban growth boundary model using neural networks, GIS and radial parameterization: An application to Tehran, Iran. Landscape and Urban Planning, 100. pp: 35–44.

Timmermans, H. 2005. Decision Support Systems in Urban Planning. Taylor & Francis. 252 p.



[1]- Sprawling

[2]- Li Jiang

[3]- HasiBagan and Yoshiki Yamagata

[4]- radial parameterization

[5]- multi-temporal

[6]- Keeble

[7]- non-discrete

[8]- boolean

[9]- binary

[10]- Bonham-Carter

[11]- and

[12]- or

[13]- fuzzy algebraic product

[14]- fuzzy algebraic sum

[15]- fuzzy gamma

[16]- logical intersection

[17]- logical union

[18]- Jenness

احمدی، طیبه؛ زنگنه اسدی، محمدعلی؛ رامشت، محمدحسین؛ مقصودی، اکبر، 1392، محدودیت­ها و قابلیت­های فرآیندهای ژئومورفیک در توسعه و برنامه­ریزی شهر خرم­آباد، مطالعات جغرافیایی مناطق خشک، سال سوم، شماره یازدهم، صص 34- 19.
امانپور، سعید؛ علیزاده، هادی؛ قراری، حسن، 1392، تحلیلی بر مکانیابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل با استفاده از مدل AHP، فصلنامه برنامه­ریزی منطقه­ای، سال سوم، شماره 10، صص 96-83.
رجائی، عبدالحمید، 1387، کاربرد ژئومورفولوژی در آمایش سرزمین و مدیریت محیط، نشر قومس، چاپ سوم، 344ص.
روستایی، شهرام و ایرج جباری، 1390، ژئومورفولوژی مناطق شهری، سمت، چاپ سوم، 229ص.
سازمان زمین­شناسی کشور، نقشه زمین شناسی مراغه با مقیاس 1:100000 و نقشه زمین شناسی اورمیه با مقیاس 1:250000 به همراه گزارش.
سازمان نقشه­برداری کشور، نقشه­های توپوگرافی شهرستان ملکان با مقیاس 1:25000.
سرور، رحیم، 1387، جغرافیای کاربردی و آمایش سرزمین، سمت، چاپ سوم، 241ص.
فردوسی، بهرام، 1384، امکان­سنجی و کاربرد سیستم پشتیبانی تصمیم­گیری در توسعه فیزیکی شهر، نمونه موردی شهر سنندج، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
قرخلو، مهدی؛ داودی، محمود؛ زندوی، سیدمجدالدین؛ جرجانی، حسن علی، 1390، مکان­یابی مناطق بهینه توسعه فیزیکی شهر بابلسر بر مبنای شاخص­های طبیعی، جغرافیا و توسعه، شماره 23، صص 122-99.
موسسه تحقیقات خاک و آب، نقشه قابلیت اراضی شهرستان ملکان.
مومنی، منصور و علیرضا شریفی سلیم، 1390، مدل ها و نرم افزارهای تصمیم گیری چند شاخصه، نشرمولفین، تهران، چاپ اول، 218ص.
نگارش، حسین، 1382، کاربرد ژئومورفولوژی در مکن­گزینی شهرها و پیامدهای آن، مجله جغرافیا و توسعه، شماره 1، صص 150-133.
Amoateng, P., Cobbinah, P.B., Adade, K.O. 2013. Managing physical development in peri-urban areas of Kumasi, Ghana: A case of Abuakwa. Journal of Urban and Environmental Engineering, V.7, n.1, pp: 96-109.
Bagan H and Yamagata Y. 2012. Landsat analysis of urban growth: How Tokyo became the world's largest megacity during the last 40 years. Remote Sensing of Environment 127. pp: 210–222.
Chung, C.F. and Fabbri, A.G. 2001. Prediction models for landslide hazard zonation using a fuzzy set approach. Geomorphology & Environmental Impact Assessment, Balkema Publishers, pp: 31-47.
Jiang, L., Deng, X., Seto, K.C. 2013. The  impact  of  urban  expansion  on  agricultural  land  use intensity  in  China. Land Use Policy 35, pp: 33–39.
Lee S. 2007. Application and verification of fuzzy algebraic operators to landslide susceptibility mapping. Environ Geol 52, pp: 615–623.
Murgante, B., Borruso, G., Lapucci, A. 2009. Geocomputation and Urban Planning. Springer. 280 p.
Netzband, M., Stefanov, W.L., Redman, C. 2007. Applied Remote Sensing for Urban Planning, Governance and Sustainability. Springer. Berlin. 278 p.
Openshaw, S & Abrahart, R. J. 2000. Geocomputation. Taylor & Francis. 428 p.
Pareta K and Prasad S. 2012. Geomorphic effects on urban expansion: a case study of small town in central India. 14th annual international conference and exhibition on geospatial information technology and applications. pp: 1-9.
Portage County (Wis). Planning Dept. 2007. Stevens Point Urban Area Sewer Service Plan, 1983-2003. Stevens Point Urban Area Sewer Service Advisory Committee. 206 p.
Regmi, N.R., Giardino, J.R., Vitek, J.D. 2010. Assessing susceptibility to landslides: Using models to understand observed changes in slopes. Geomorphology 122, pp: 25–38.
Sanders M. H and Clark P. D. 2010.Geomorphology: Processes, Taxonomy and Applications. Nova Science Publishers, Inc. 216 P.
Shen, Z. 2012. Geospatial Techniques in Urban Planning. Springer. 393 p.
Szabo, J., David, L., Loczy, D. 2010. Anthropogenic Geomorphology: A Guide to Man-Made Landforms. Springer. 298p.
Tayyebi, A., Pijanowski, B.C., Tayyebi, A.H. 2011. An urban growth boundary model using neural networks, GIS and radial parameterization: An application to Tehran, Iran. Landscape and Urban Planning, 100. pp: 35–44.
Timmermans, H. 2005. Decision Support Systems in Urban Planning. Taylor & Francis. 252 p.