نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه گرگان
چکیده
کلیدواژهها
تحلیل شکلگیری واحدهای همسایگی به عنوان محور تشکیل و توسعه شهرهای ترکمن نشین مطالعه موردی: شهرآق قلا
جعفر میرکتولی: دانشیار جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران*
چکیده
واحد همسایگی مورد توجه بسیاری از شهرسازان و محققین است. این توجه ناشی از مفهوم واحد همسایگی در شکلگیری اجتماعات محلی با توجه به شاخصهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و کالبدی است.هدف تحقیق حاضر بررسی نحوهی شکلگیری واحدهای همسایگی در شهر ترکمن نشین آق قلا، و تاثیر هر یک از شاخصهای اجتماعی، فرهنگی،...را در این فرآیند است.روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی است .اطلاعات موردنیاز به دو صورت اسنادی و میدانی گردآوری شده است. جامعه آماری، دو محله در بافت قدیم و جدید است. حجم جامعه آماری 7973 و حجم نمونه 320 نفر سرپرست خانوار است، دسترسی به نمونهها نیز با روش تصادفی سیستماتیک انجام گرفت. نتایج حاصل از آزمون نشان داد که در تشکیل واحدهای همسایگی و ایجاد محلات با بافت قدیم و جدید عوامل فرهنگی و اجتماعی نقش داشته اند..نتیجه نهایی تحقیق نشانگر تفاوت نحوه شکل گیری و نوع بافت شهرهای ترکمن نشین ناشی از تفاوت در ساختارهای اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی این جامعه است .و این تمایز، واحدهای همسایگی متفاوتی را در مقایسه با سایر شهرهای منطقه و کشور از برخی جهات رقم زده است.پیشنهاد برآمده از این تحقیق تاکیر بر برنامه ریزی مبتنی بر دیده شدن ارزشهای محلی و سنتی در برنامه ریزی و طراحی شهری این قلمرو از کشور است.
واژههای کلیدی: واحدهای همسایگی، شهرهای ترکمن نشین، آققلا
1- مقدمه
1-1- طرح مسأله
قبل از انقلاب صنعتی، محلات شهری رشدی بطئی و تدریجی داشتند و ضمن حفظ ارزشهای طبیعی، اجتماعی و کالبدی خود، به نیازهای نسبتاً ثابت ساکنین پاسخ میدادند. با شروع انقلاب صنعتی و مهاجرت فزاینده به شهرها، افزایش جمعیت و افزایش آلودگیهای محیطی، اختلالات زیادی در محلات به وجود آمد. شهرسازی متجدد در آغاز واکنشی به شرایط عینی و کالبدی شهرهای صنعتی قرن نوزدهم بود. مکتب مدرنیسم در راستای قطع با گذشته، تاریخ و زمان نگاه میکند و فقط و فقط به مسائل معماری میپردازد (رفیعیان و همکاران،1389: 3). بعد از انقلاب صنعتی در کشورهای غربی، با تغییرات گسترده در نظامهای اجتماعی و اقتصادی، ساختار فضایی و اجتماعی شهرها نیز دگرگون شد، در نگرش به مفهوم شهر و حل مشکلات به وجود آمده برای جامعه ساکن در شهر، اندیشمندان متعددی به بیان ایدهها و اندیشههای خود برای جامعه آرمانی پرداختند. ازجمله مجتمعهای زیستی پیشنهاد گردید که ترکیبی از فضاهای کار و زندگی بود. چنین مجتمعهای زیستی سعی داشت بین محدوده مسکونی و خدمات مربوط نوعی پیوستگی و همبستگی ایجاد نماید و معیارهای اصلی در طراحی آنها برابری اجتماعی، مشارکت مردم و روح اجتماعی جمعی بود و برخی از آنها نیز به اجرا درآمد ولی به دلیل بیمحتوایی درونی و آرمانگرایی افراطی با عدم موفقیت روبهرو شد. چنین الگوهای کالبدی در ارتباط با تأمین نیازها و خدمات مردم ساکن سعی در ایجاد یک جامعه محلی داشت و به نوعی تأثیر خود را در سالهای بعد در الگوهای ارائه شده برای محله نشان داد (Rohe; 2009,112). یکی از معروفترین اندیشمندان در این زمینه «کلرنس پری» بود که نظریه واحدهای همسایگی[1] (محله برنامهریزیشده) را مطرح نمود. او محلات سنتی را یکی از پایههای برنامهریزی شهرهای جدید، محدودههای شهری و گسترش مجدد آنها معرفی کرد (همان).این نگرش به مفهوم محله[2] که در راستای تأمین نیازها و خدمات ساکنین است، محله را به عنوان بلوک اصلی شکلدهنده ساختار شهرها و یکی از عناصر اصلی تقسیمات کالبدی شهری در نظر میگیرد. از به هم پیوستن چند واحد محله، ناحیه و به همین ترتیب مناطق، شهر ایجاد میشود که هرکدام از این تقسیمات شهری به صورت سلسله مراتبی خدمات در ردههای مهمتر و تخصصیتر را تأمین میکنند؛ بنابراین واحد همسایگی محرکی برای تفکیک شهرها به تعدادی از واحدهای ساختاری است که با ابعاد متفاوت یک نظام سلسله مراتبی را به وجود میآورند (فری، 1383 :58).با توجه به تغییرات ﺷﮕﺮف ایجاد شده در ﺷﻴﻮه زﻧـﺪگی، ساختار محلات نیز با ﺗﻐﻴﻴـﺮات اﺳﺎسی و عمدهای مواجه گردیدهاﺳﺖ؛ بنابراین در مطالعه حاضر سعی بر آن است تا به بررسی و تحلیل روند شکلگیری مفهوم واحد همسایگی در شهر ترکمن نشین آققلا که از شهرهای با سابقه و ریشهدار استان گلستان و منطقه ترکمن صحرا است، پرداخته شود.
1-2- ضرورت تحقیق
رشد فزاینده ابعاد شهرنشینی و شکلگیریمقیاسهای جدیدی از رشد شهری در طی چند دهه اخیر موجب شده است که شهر و شهرسازی معاصر با چالشهای نوینی مواجه گردد. به دلیل گستردگی ابعاد و تغییر در ماهیت مسائل شهری و پیچیدگی این مسائل، جامعنگری و توجه به ابعاد و جنبههای مختلف مسئله به منظور حل پایدار آنها را اجتنابناپذیر ساخته است. در این میان توجه و تأکیدبرنامهریزی و مدیریت شهرها، بیش از هر زمان دیگری به سطوح پایینتر و ابعاد ملموس زندگی شهری متوجه شده است (Friedman, 1993:233)؛ چنانکه پژوهشها و مطالعات زیادی در یکی دو دهه اخیر صورت گرفته است که همه به نوعی سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریت شهری را از خردترین واحد؛ یعنی «محله» در شهر هدف قرار داده است (Madanipour, 2003: 24).. آموختن از تجارب قبلی و نگرش سنتی «بالا به پایین»، الگویی را به دست میدهد که تا حد زیادی متکی بر رهیافتی متفاوت از گذشته بوده و آن رویکرد «پایین به بالا» ست؛ تغییر از یک نگاه «تجویزی به مشارکتی»، از تأکید بر نتیجه (محصول) به تمرکز بر فرایند (رویه)، از وابستگی به منابع موجود به «ظرفیتسازی»، از توجه به راهحلهای«دولت محور» به شیوههای حل مسئله با تأکید بر ابتکارات جامعه مدنی و از مساعدت و همیاری به مشارکت واقعی ویژگیهای این الگوی جدید توسعه است، الگویی که تأکیدی بنیادین بر نقش مردم، اجتماعات محلی و جامعه مدنی دارد (Oana, 2001 :1-3). ظهور و گسترش مفهوم «واحدهای همسایگی» در نظام شهرسازی نوین را میتوان نتیجه این تفکر و رویکرد دانست. واحد همسایگی درواقع توسط کلرنس پری برای ساماندهی نظام ازهمگسیخته شهرهای صنعتی مطرح گردید که به تدریج جایگاه ویژهای را در تئوریهای برنامهریزی شهری و شهرسازی پیدا کردبه طور کلی واحد همسایگی چند سالی است که وارد فرهنگ شهرسازی ایران شده است ولی با بررسی واحد همسایگی و محله در مییابیم که واحد همسایگی علیرغم اینکه در فرهنگ شهرسازی ما وارد گردیده، اما در عمل و اجرا نتوانسته به جایگاه شایستهی خود برسد. این عدم موفقیت تجربی و عملی واحد همسایگی در شهرسازی کشور ما باعث دلسردی بسیاری از شهرسازان برنامهریزان شهری گردید. (شیرانی،1382 :149) لذا میطلبد که در این زمینه تحقیقات جامعی صورت گیرد تا بتوان از این مقوله به نحو احسن استفاده کرد. بنابراین در مطالعه حاضر سعی بر آن است تا محلهها را براساس واحدهمسایگی موردمطالعه قرار داده ورابط بین واحدهای همسایگی راباویژگیهای اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی ومحیطی-کالبدی موردمطالعه و بررسی قرار دهیم.
1-3- پیشینه تحقیق
در زمینهی واحدهای همسایگی تحقیقات نسبتا زیادی صورت گرفته که در زیربه گزیدهای از این مطالعات اشاره میشود:
-اردشیری، مهیار (1387) درمقالهای با عنوان مروری بر مفهوم واحد همسایگی از محلات کهن خودبسنده تا همستانهای دروازهدار نوین به بررسی مفهوم واحد همسایگی و حصول درکی کلی از این مفهوم در شهرسازی از طریق بررسی پیشینه و رویکردهای نوین از منظر توسعهی پایدار، خودبسندگی و همستانهای دروازهدار پرداخته است. وی در این تحقیق بهاین نتیجه میرسد که واحد همسایگی به عنوان یکی از سطوح تقسیمات شهری در قالب سلسله مراتب خدمات با ملزوماتی در حوزهی راه و دسترسی تلقی میشود که با پرداختن به جنبههای بصری و ارتقا مطلوبیت محیطی میتواند به پایداری آتی دست یابد همین دلیل کافیست که از واحد همسایگی به عنوان ابزاری ارزشمند در برنامهریزی شهری در راستای انسجامبخشی به کل شهر بهره گرفته شود. وی در این مقاله به این نتیجه میرسد که TOD با رویکرد جدید و متفاوت از دیدگاههای سنتی به شهر، با رعایت چهار اصل توسعهی فشرده، اختلاط مناسبی از کاربریها، پیاده مداری، تامین تسهیلات حملونقل و جابجایی در الگوی توسعهی واحدهای همسایگی مجاور ایستگاههایحملونقل عمومی، نقطهی شروعی را در پایان دادن به مشکلاتی که بسیاری از شهرها با آن دست به گریبان بوده اند نویدمی دهد.
-لک، آزاده (1385) درمقالهی خود با عنوانطراحی واحدهای همسایگی با ارتقا فعالیت فیزیکی، ارتباط میان طراحی محله و فعالیت فیزیکی را هم در کودکان و هم بزرگسالان بررسی کرده و در نهایت پیشنهادات اولیه در طراحی فرم محله که فعالیت فیزیکی خانوادههارا ارتقا میدهد ارائه میدهد. در این گام میزان سازگاری میان ترغیب محیطی بزرگسالان به فعالیت فیزیکی در بزرگسالان و کودکان بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان دهندهی تفاوت قابل ملاحظهای است. مکانهای بازی در خارج از خانه در واحدهای همسایگی سنتی که در کوچههای بنبست قرار دارند امنیت بیشتری برای کودکان دارد. در مقایسه نتایج به دست از پاسخهای افرادی که در بنبستها زندگی میکنند، به نسبت آنان که در مکانیابی بدون سلسله مراتب زندگی میکنند، میزان پیادهروی برای کسانی که در کوچههای بنبست زندگی میکنند نسبت به واحدهای همسایگی واقع در حاشیهی شهرها بیشتر است امامیزان سفر خرید برای این افراد کمتر است.
میناکشی(2011) در مقاله با عنوان واحد همسایگی و مفهوم آن در متن شهرسازی معاصربه بررسی شاخصهای ایجاد واحدهای همسایگی میپردازد . وی معتقد است واژه ی همسایگی را غالبا در زمینههای سنتی و و توسعه ی مسکونی معاصر ارجاع میدهند. حال آنکه واحدهمسایگی در بافت شهری هم از نظر فیزیکی و هم از لحاظ اجتماعی شکل گرفته است. و مفهوم واحدهمسایگی به خوبی به عنوان یک واحد اساسی در برنامه ریزی شهری اثبات شده است. علاو براین در ذهن غالب مردم یک عنصر وشاخص محبوب و قابل قبول اجتماعی است. از این رو واحد همسایگی به نماد و وسیله ای برای حفظ ارزشهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. و در مراکز شهری به طور فزاینده ای در حال حرکت است. و باعث افزایش و بهبود شاخصهای اجتماعی و فرهنگی شده است.
2- مبانی نظری
بررسی تاریخ شهرنشینی ایران نشان میدهد در شهرهای تاریخی ایران، شالوده سازمان فضایی-کالبدی و اجتماعی شهر بر نظام محلهبندی استوار بوده است و محله به عنوان واحد پایهای و نظمدهنده از ساختار فضایی و اجتماعی شهر، آنچنان تاثیری در شکلگیری شهر داشته که شهرها براساس وجود محلهها تعریف میشدهاند (فلامکی، 1374: 131). عوامل متعددی مانند عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، جغرافیایی-اقلیمی، دفاعی-نظامی میتوانست موجب پیدایش تجمع گروههای انسانی در جهت تامین نیازهای مشترک وزندگی آنها در قلمرو فضایی مشخص و دارای مرزها و حدود معین کالبدی شود و به این ترتیب مفهوم محله تجلی کالبدی و عینیت یابد (سلطانزاده:، 1367 122؛ توسلی،1371 : 68؛ حبیبی1380،: 48).
محله: محله را از دیدگاههای مختلف میتوان تعریف و طبقهبندی نمود. در یک طبقهبندی کلی محله را میتوان بر مبنای جنبههای اداری (به وسیلهی رسمیت اداری)، زیباشناختی (به وسیلهی رسمیت تاریخی و زیباشناسی عصر و دورهی توسعه)، اجتماعی (به وسیلهی رسمیت اداری شهروندان محلی)، کارکردی (به وسیلهی حوزهی نفوذ خدمات محلی) و محیطی (به وسیلهی نواحی آرام ترافیکی که با جریانات ترافیکی احاطه شده و کیفیت و ایمنی محیطی زندگی در آن اولویت دارد) تعریف نمود (بارتون، 2004: 44). محله در لغتنامهی دهخدا کوی، برزن و یک قسمت از چندین قسمت شهر یا قریه و یا قصبه معنی شده است. بنا به عقیدهی دهخدا، در ترکیبات زیر، واژهی محله، به آبادی مستقلی دلالت میکند نه بر قسمتی از آبادی (دهخدا،1351: 91). در ایران محله، مکان سکونت و اشتغال 1250-700 خانوار با دامنهی نوسان شعاع دسترسی پیاده (5-4 دقیقه) تعریف میشود. در این تعریف محله دارای عناصر اصلی است که در شکلگیری آن نقش تعیینکنندهای دارند. این عناصر در دو سطح عناصر شاخص (نظیر مدرسه و مسجد) و عناصر توزیعی (نظیر مراکز تجاری روزانه-هفتگی، پارک محله، مکانهای ورزشی و واحدهای بهداشتی) استخوانبندی محله را تشکیل میدهند (سلطانزاده، 1368: 56). ). محله حوزهی تصویری است که شهروند از ظاهر، عملکرد و یا معنای یک مجموعهی فضایی در ذهن خود ایجاد کرده و دارای شخصیت کالبدی- فضایی مختص به خود است (پاکزاد،1370 : 118). بصیری (1388) معتقد است محله از عناصر تشکیلدهندهی ساختار شهری است که عمدتا متشکل از خانهها، بوستانها، مدارس و گروههای کوچکی از کاربریهای تجاری است (بصیری مژدهی، 1388 : 126).
واحد همسایگی: مفهوم واحد همسایگی از دیدگاه کلرانس پری: عنوان واحد همسایگی، واژهای است که به طراحی آرایشهای ممکن در مجتمعهای مسکونی میپردازد. تحقیقات نشان میدهد که مجتمعهای مسکونی، با تامین نیازهای زندگی خانوادگی، دارای بخشهای مشابه و عملکردهای مشابه با یکدیگرند. در سیستم واحد همسایگی، این عناصر به صورت یک کل واحد طبیعی در کنار یکدیگر قرار میگیرند. این طرح به عنوان چارچوب یک مجتمع نمونه و نه به عنوان یک طرح مشروح و دارای جزئیات مطرح میگردد. ادراک واقعی آن به عنوان یک پروژهی خاص در محدودههای واقعی نیازمند وجود لوازم، تسهیلات و ترتیباتی است که توسط برنامه ریز، معمار و سازنده میتواند به آن داده شود. اصل حاکم بر این طرح آن است که واحد همسایگی شهری باید به طور همزمان به عنوان عنصری برای کل بزرگتر و به عنوان یک موجودیت مشخص در نظر گرفته شود (پری، 1929: 22).
- اجتماع همسایگی[3]: اﺻﻄﻼح اﺟﺘﻤﺎع ﺳﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻣﺘﻔﺎوت دارد: ﻣﻌﻨﺎی اول اﺻﻄﻼﺣﻲ اﺳﺖ ﻣـﺮﺗﺒﻂ ﺑـﺎوﺿﻌﻴﺖ ﻣﻜﺎﻧﻲ (ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺤﺼﻮر ﻧﻈﻴﺮ دﻫﻜﺪه، ﺷـﻬﺮک ﻣﺴـﻜﻮﻧﻲ و …). ﻣﻌﻨﺎی دوم ﻛﻪ ﺑﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺧﺘﻲ دارد ﺑﻪ درﺟﻪای از رواﺑﻂ داﺧﻠﻲ ﻣﺮدم ﻣﺤﻠـﻲ وﻧﻬﺎدﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺷﺎره ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛـﻪ ﺳـﻄﺤﻲ از ﻳﻜﭙـﺎرﭼﮕﻲ ﻳـﺎ رواﺑـﻂ دوجانبۀ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارد و ﻣﻲﺗﻮان آن را ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺤﻠﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪ. ﻣﻌﻨﺎی ﺳﻮمﻧﻮﻋﻲ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای از رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎی ﺧﺼﻮﺻﻲ و اﺣﺴﺎس ﺗﻌﻠﻖ اﺷـﺎره دارد و ﻟﺰوﻣـﺎً ﺑـﺎ ﻣﺠـﺎورت ﺟﻐﺮاﻓﻴـﺎﻳﻲ ﻫﻤـﺮاه ﻧﻴﺴﺖ. ﻧﻈﻴﺮ اﺟﺘﻤﺎع فرقهها. در اﻳﻨﺠـﺎ اﺟﺘﻤـﺎع ﻫﻤﺴـﺎﻳﮕﻲ را ﻣﻲﺗﻮان در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻌﻨﺎی دوم در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ در اﺑﺘﺪا شکلگیری ﻣﻔﻬﻮم ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ ﻳﻚ اﺟﺘﻤﺎع ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺧﺎﻧﻮارﻫـﺎی آن ﻟﺰوﻣـﺎً در ﻣﺠـﺎورت ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻗـﺮار دارﻧـﺪ، اﻣـﺎ ﺑـﻪ ﻟﺤـﺎظ ﺑﺮرﺳـﻲ ﻣﺤﺘـﻮای ﻋﻨﺎﺻـﺮ ﺷـﺒکه ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻌﻨﺎی دوم ﻛﻪ ﺑﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺧﺘﻲ دارد، ﻣﺪﻧﻈﺮ اﺳﺖ (صدیق سروستانی و دیگران،1389 : 198).
روابط همسایگی[4]
وﺑﺮ (1922) ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ را ﻋﺒﺎرت از رواﺑﻂ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻣﺒﺘﻨـﻲ ﺑـﺮ مساعدتهای ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ در وضعیتهای ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺿﻄﺮاری و ﺑﺤﺮاﻧﻲ میداند (وبر:1922 به نقل از صدیق سروستانی). ﭼﺎرﻟﺰ ﻛﻮﻟﻲ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﮔﺮوه ﻧﺨﺴـﺘﻴﻦ ﻣـﻲداﻧـﺪ ﻛـﻪ رواﺑﻄـﻲ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ، ﻋﻤﻴﻖ و ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺟﻤﻌﻲ ﺑﺮ آن ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ. سوزان کلر (1968) در کتاب همسایگی شهری، همسایگی را منطقهی ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ ﻣﻲداﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﺎن در آن ﺳﻜﻮﻧﺖ دارﻧﺪ و فعالیتهای ﻫﻤﺴـﺎﻳﮕﻲدر آن اﻧﺠﺎم میگیرد. اﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻣﺤﺪودة ﻣﺸﺨﺺ ﺑﺎ ﻣﺮزﻫـﺎی ﻛـﺎﻣﻼًﻣﻌﻴﻦ و آدابورسوم ﻗﺪﻳﻤﻲ و ریشهدار ﻳﺎ ﺑﺨﺶ ﻣﺘﻐﻴﺮ و ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ از ﻳﻚ ﺷـﻬﺮ ﻛﻮﭼـﻚ ﻳـﺎ ﺑـﺰرگ ﺑﺎﺷـﺪ ﻛـﻪ ﻣﺮزﻫـﺎی ﻧﺴـﺒﺘﺎً ﻣﺒﻬﻤـﻲ دارد و ﺳـﺎﻛﻨﺎن آن برداشتهای ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از ﺣﺪود و ﻧﻘﻮش دارﻧﺪ (صدیق سروستانی،1389: 63).از ﻧﻈﺮ ﻛﻠﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻤﺎﻳﺰ و ﺗﺸﺨﻴﺺ محدوده ﻳﻚ ﻗﻠﻤﺮو ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ از ﻗﻠﻤﺮوﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺮز ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ، ویژگیهای ﻗـﻮﻣﻲ ﻳـﺎ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﺳـﺎﻛﻨﺎن اﺣﺴﺎس ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻴﻦ ﺳﺎﻛﻨﺎن و استفاده ﻣﺴﺘﻤﺮ آﻧـﺎن از ﺗﺴـﻬﻴﻼت و اﻣـﺎﻛﻦ ﻋﻤـﻮﻣﻲ ﻣﺤﻞ (ﻣﻐﺎزه، ﻣﺪرﺳﻪ، ﻣﻜﺎن ﺗﻔﺮﻳﺢ و ...) اﺳﺖ
- فرهنگ[5] و محله: فرهنگ مجموعهای از دستاوردهای مادی و معنوی انسان است (پلگرینو،1983: 175) که به تدریج در درون اعضای جامعه نفوذ کرده و الگوهای فضایی را شکل میدهد (امبرت دولار،1982: 258). فرهنگ مجموعهای از الگوهای تفهم و تفکر انسانی (کی سر،1979: 11) هویت اجتماعی و شخصیت اساسی جامعه است که بدون شک حاصل تضادها و سرمایههایی است که براثر آن هویت جدید شکل میگیرد (پلگرینو،1983:80). فرهنگ یک اصطلاح دارای بار ارزشی است. طبق این تعریف فرهنگ میتواند شامل سیستمهای فنآوری عمومی، موسسات علی، ورزشهای تفریحی، فعالیتهای میراثی و هنری و فعالیتهای مذهبی و معنوی باشد (فاضل نیا و همکاران،1389: 31). در واقع فرهنگ ارزشها و هنجارهای سیستمی است که در بین افراد جامعه وجود داردو در فعالیتهای اقتصادی خود را نشان میدهد (اکبریان، 1386 :19). به طور کلی فرهنگ، شهر و محله سه پدیدهی مکمل هستند. هرکدام دیگری را تکمیل و بدون دیگری نیز معنا و مفهوم ندارد؛ به عبارت دیگر هرسه پدیدههای انسانی را تکمیل میکنند. شهر و محله صورت است و فرهنگ محتوای آن است. یکی جنبهی خرجی و دیگری جنبهی داخلی دارد (ربانی، 1385: 22 ). معیار محله بیشتر اجتماعی و فرهنگی است؛ زیرا محله با نظم اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد و در بسیاری از سازمانهای شهری امروزی شاهد فعالیتهای اجتماعی و الگوهای زندگی محلهایهستیم (ربانی، 1385: 155) میتوان ارتباط فرهنگ، شهر و محله را بهسانچرخهای متصور کرد که هر سه مکمل یکدیگر هستند و نبود یکی موجب نقص در جامعه میشود.
-اقتصاد[6] و محله: اقتصاد در فارسی به معنای میانهروی و متعادل بودن دخلوخرج است و در اصطلاح، تعریف عموماً پذیرفته شدهای در میان اقتصاددانان وجود ندارد؛ زیرا تعاریف داده شده در درجه نخست از جامعیت لازم برخوردار نبوده و در ثانی با مسلم فرض کردن موضوعات، این تعاریف به دور باطلی از تعاریف جدید کشیده میشود؛ با این همه میتوان گفت موضوع اقتصاد عبارت است از ثروت (کالاها، خدمات و منابع)، از حیث چگونگی تولید، توزیع و مصرف آن. اقتصاد محله مبتنی بر اقتصاد اشتراکی است که دربرگیرنده مبادلات غیر نقدی کالاها و خدمات است. این اقتصاد در خانوادههای گسترده و محلات مرسوم است؛ که افراد براساس یک قانون نانوشته با یکدیگر همکاری و مسئولیت کارها را به همسایگان واگذار میکنند. اقتصاد اشتراکی محله طیفی از همکاریها و همیاریهای متقابل از قبیل نگهداری بچه، بریدن چمنها، برداشتن آشغالها و نیز کارهای روزمرهی خانوادگی است. اقتصاد اشتراکی، انعکاسگر گسترش پیوندهای اجتماعی است. به هنگامی که معنای مشخصی از هویت اشتراکی و این هویت اشتراکی میتواند بر مبنای پیوندهای خانوادگی، قومیت، جنسیت، منزلت و درآمد باشد، وجود داشته باشد. این گرایش در قویترین شکل ممکن خود است. اقتصاد مشارکتی به حقوق و تعهدات غیر رسمی امکان میدهد تا در شبکهی مزیتها و پیوندهای متقابل گسترش یابند. (خاوری، 1390: 284)
کالبد[7]و محله: هویت کالبدی به معنای صفات و خصوصیاتی است که جسم شهر را از غیر متمایز کرده و شباهتش را با خودی آشکار میکند. این صفات باید به گونه ای باشند که جسم شهر در عین حفظ تداوم زمانی، در حال تحول و تکامل نیز باشد و نهایتاً به پیدایش یک کل منجر شود. هویت کالبدی از نظر مفهومی با اصطلاحات «شخصیت» و «حس مکان» مترادف است (میرمقتدایی، 1383: 29). لینچ در رابطه با استمرار و پیوستگی کالبدی مکانهای شهری به این نکته اشاره میکند که پیشرفت با تغییر و تحول آمیخته است. وی معتقد است، فراهم نیاوردن شرایط تغییر و تحول نه تنها زمینه وقوع حوادث و مناسبتهای مختلف را غیرممکن میسازد، بلکه از پیشرفت نیز جلوگیری میکند (لینچ، 1984 :451).محله بهسان شهری کوچک برآیندمجموعهای از نیروهای سیاسی، اداری، دینی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بود که بهواسطهی آن خود را اداره میکرد و چهبسا بسته به احوال ساکنانش و همچنین شرایط حاکم بر جامعهی شهری میتوانست فضای کالبدی شهر را تغییر دهد اشتراک این نیروها در عموم محلههای شهر کارکردهای یکسانی را به دنبال داشت که مقوم بقای محله محسوب میشد. به عبارت دیگر کارکردهای گوناگون محله انعکاس عامل یا عوامل متعددی بود که موجب شکلگیری محله در شهر میشد؛ بنابراین بررسی کارکردهای نظام محله مرهون شناسایی این عوامل است. عواملی که در شناسایی نقش و کارکردهای محله در ساختار کالبدی شهر و تحلیل مناسبات شهری بسیار کارآمد خواهد بود (بحری مقدم و همکاران،1392: 106).
نظریههای مورد تاکید در این موضوع
ویژگیهای ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ، ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ و ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻧﺰدﻳﻚ ﺳﺎﻛﻨﺎن آن ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ و ﻧﻴﺰ ﻓﻀﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﺤﻴﻄﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﺳﺒﺐ میگردد محلهها از ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﺮﺧﻲ از ﻣﺤﻘﻘﺎن واﺣﺪ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ را ﺑﻨﻴﺎد واﻗﻌﻲ در ﻣﺤﻠّﻪ ﻣﻲداﻧﻨﺪ. از ﻧﻈﺮ ﺷﻜﻮﻳﻲ ﻣﺤﻠّﻪ از خانههای ﻣﺠﺎور ﻫﻢ در ﻳﻚ ﻓﻀﺎی ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ ﻣﺸﺨﺺ ﺗﺸﻜﻴﻞ میشود. در دنیای امروز به تبعیت از نیاز به ایجاد یک شهر سالم و به دور از همهمه و هیاهوی رفتوآمد و جریان زندگی ناشی از ماشین و ایجاد یک فضای اجتماعی در ارتباط با طبیعت، نظریات مختلفی ابراز شده است، اساس این نظریهها بر مبنای تقویت فضای اجتماعی و محلهای شهر و استفاده از طبیعت در گونهها و طرحهای مختلف شهرسازی است.در جدول 1 به برخی از این تئوریها و نظریهها اشاره شده است.
جدول 1: عوامل شکل دهندهی محلات براساس نظریات ارائهشده
نظریه |
شاخصها |
باغشهر ابنزرهاوارد (1908) |
دسترسی به خدمات شهری، مهاجرت، وجود عناصر طبیعی، امنیت، سلامت، اعتماد |
پاتریک گدس (1915) |
وجود پارک و سایر تفریحات، دسترسی به خدمات شهری |
کلرنس اشتاین(1900) |
توجه به نحوهی قرارگیری خیابانها و مساکن، میزان دسترسی به خدمات شهری، وجود عناصر طبیعی، امنیت، اعتماد |
تئوری سلامت روان (1961) |
ایجاد محیطهای عاطفی، حفظ ارزشها و سنتها، توجه به راهها، تلفیق کاربریهای مختلف، امنیت، سلامت روان |
نظریه اصالت بخشی (1964) |
اصلاح و بهبود مسکن، هماهنگی بین بخشهای مختلف، جلوگیری از طبقاتی شکل گرفتن جامعه از نظر میزان درآمد، |
مدیریت شهری (1976) |
نزدیک کردن عوامل مختلف شکل دهنده محلهها، ایجاد انسجام در محلهها، مشارکت در محلهها |
مشارکت شهری (1960) |
مشارکت در کارها، اعتماد، امنیت |
ترنر و فیچر (1970) |
ارتباط با سایر ساکنان، مشارکت، اعتماد |
مامفورد (1954) |
ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان: |
کلرانس پری (1922) |
دسترسی به خدمات شهری، ایجاد آرامش و سلامتی، توجه به قشرهای مختلف، مشارکت و اعتماد در کارها، امنیت، اصلاح و بهبود مسکن، وجود عناصر طبیعی |
اسلامی |
عدالت اجتماعی، استحکام خانواده، ایجاد فضای سبز، توجه به راهها، ساخت منازل وسیع، قومیت |
اهداف و روش تحقیق
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل و متغیرهای موثر بر شکلگیری،گسترش و توسعهی واحدهای همسایگی و محلات شهری در شهرهای ترکمن نشین بهویژه شهر آققلا است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و جامعهی آماری محلات شهر آققلااست.روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ایی و میدانی انتخاب شد.در روش کتابخانه ایی، ابتدا اطلاعات لازم با مراجعه به کتابها، نشریات و سایتهای مرتبط جمع آوری گردید. استفاده از ابزار پرسشنامه جهت جمعآوری اطلاعات میدانی استفاده شد. جامعه آماری شامل سرپرستان خانوار شهری آق قلا طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390،7973 تعیین و تعداد نمونه مطابق فرمول کوکران به شرح جدول 2محاسبه شد.
جدول2: تعداد نمونههای تخصیص یافته به نسبت محلات قدیم و جدیدشهر
محلهها |
تعداد خانوار |
تعداد نمونهها |
بافت قدیم |
5161 |
201 |
بافت جدید |
2812 |
119 |
کل |
7973 |
320 |
مأخذ: سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390 و محاسبه نگارنده
معرفی منطقه مورد مطالعه
شهر آققلا با مساحت 1285.6 هکتار، در عرض جغرافیایی و و طول جغرافیایی و در شهرستان آققلا و به مرکزیت آن در دشتی به نام دشت گرگان واقعشده است. این شهر تا قبل از تشکیل استان گلستان و جدایی آن از استان مازندران جزئی از شهرستان گرگان بوده است (مهندسان مشاور پارت:1390).
شکل (1): نقشه موقعیت فضایی منطقه مورد مطالعه
3- تحلیل یافتهها
بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری واحدهای همسایگی:
یکی از عوامل شکلگیری یک محدودهی مسکونی شهری و به دنبال آن ایجاد محلات با ویژگیهای مختلف عامل میزان اقبال از آن محدوده شهری است. این عامل میتواند به دلایل مختلفی رخ دهد. افراد برحسب نیازهاو دلایل و شرایط مختلف، محلی را برگزیده و به آن نقل مکان و محلههایی با شرایط متفاوت را به وجود میآورند. برای بررسی میزان تاثیر عوامل مختلف و موثر بر میزان اقبال از محلات هدف از آزمون کای اسکوئر استفاده شده است. طبق جدول 4 مقدار کای اسکوئر برای همه ی موارد تا سطح 99% معناداری رادر محلات هدف نشان میدهد. این امر نشاندهندهی تاثیر این عوامل در به وجود آمدن محلات و واحدهای همسایگی در شهر آق قلا با توجه به فرهنگ قوم ترکمن و همچنین تاثیر عواملی است که از بیرون وارد فرهنگ قوم ترکمن شده، است.
جدول4: مقایسه عوامل موثر در اقبال از محلات شهری با استفاده از آزمون کای اسکوئر یک طرفه
مؤلفه |
Chi-square |
درجه آزادی |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
نزدیکی به اقوام |
325/252 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
1.6 |
بافت جدید |
1.8 |
||||
نزاع و دشمنی |
325/252 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
1.5 |
بافت جدید |
1.8 |
||||
زمینه شغلی |
906/69 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.7 |
بافت جدید |
3.6 |
||||
موقعیت محلات |
750/112 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.4 |
بافت جدید |
3.6 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
همانطوریکه در سطور پیشین بیان شد عوامل مختلفی در شکلگیری واحدهای همسایگی در شهرهای ترکمن نشین وجود دارد. عامل طایفه ایی و حمایتهای درون گروهی و فرهنگی یکی از مهمترین این شاخصها در است.برای بررسی این شاخص یعنی عوامل موثر در شکلگیری محلات از منظر فرهنگی، از آزمون کای اسکوئر استفاده شد. طبق دادههای جدول 5، همه ی مؤلفههای مورد بررسی تا سطح 99% معناداری را نشان میدهند. این امر حاکی از تاثیر عوامل فوق در شکلگیری محلات با توجه به ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی است.
جدول 5 : مقایسه عوامل موثر در علل شکلگیری محلات با استفاده از آزمون کای اسکوئر یک طرفه
ردیف |
مؤلفه |
Chi-square |
درجه آزادی |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
1 |
قومی قبیلهای |
9.6/13 |
4 |
(**)008/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
1.8 |
|||||
2 |
ادغام روستا با شهر |
300/116 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.5 |
بافت جدید |
2.9 |
|||||
3 |
مهاجرت از روستا به شهر |
063/114 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
4.5 |
|||||
4 |
وجود اماکن مذهبی |
719/185 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.07 |
بافت جدید |
2.9 |
|||||
5 |
وجود عناصر کالبدی |
375/70 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.02 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
یکی از عواملی که در ایجاد امنیت یک محله و یا واحد مسکونی میتواند تاثیر گذار باشد وجود دیوار یا حصار در اطراف آن است. در محلات ترکمننشین همچون آققلا وجود دیوار اطراف محلات و واحدهای مسکونی کمتر مشاهده میشد. به نظر میرسد مردم ترکمن وجود آن را نوعی جدایی از دوستان، اقوام و همسایههامیدانستند. اگر چه این موضوع در گذر زمان با تغییر صورت بندیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی کم رنگ شده و عناصر تشکیل دهنده واحدهای مسکونی شهرها و محلات ترکمن نشین همسو با سایر محلات و شهرها شده است اما همچنان این منظر را میتوان در شهرهای ترکمن نشین مشاهده کرد. برای بررسی و آزمون این پرسش از آزمون کای اسکوئر استفاده گردید که نتایج به دست آمده در جدول 6 نشان میدهدداشتن اعتماد و امنیت از جانب همسایهها، داشتن رابطهی فامیلیو همچنین نداشتن بودجهی لازم جهت ایجاد حصار تا سطح 99% معناداری را نشان میدهد و در موارد تعلق خاطر به نظام عشیرهای و دارا بودن پوشش مناسب بانوان عدم معناداری را نشان میدهد.
جدول 6: مقایسه عوامل موثر در نداشتن دیوار با استفاده از آزمون کای اسکوئر یک طرفه
مؤلفه |
Chi-square |
درجه آزادی |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
داشتن اعتماد و امنیت از جانب همسایهها |
714/38 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
4.1 |
بافت جدید |
3.5 |
||||
داشتن رابطه فامیلی |
029/23 |
2 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
4.1 |
بافت جدید |
3 |
||||
تعلق خاطر بهنظام عشیرهای |
486/6 |
3 |
(NS) 090/0 |
بافت قدیم |
3.5 |
بافت جدید |
3.5 |
||||
رعایت پوشش سنتی |
314/2 |
1 |
(NS) 128/0 |
بافت قدیم |
4.6 |
بافت جدید |
4 |
||||
فقدان بودجه جهت ایجاد دیوار |
143/43 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.7 |
بافت جدید |
4 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
همچنین به منظوربررسی و ارزیابی دلایل نداشتن دیوار در سطح محلات مورد مطالعه از آزمون مان ویتنی استفاده شده است، همانگونه که جدول 7 نشان میدهد، تنها در متغیر داشتن رابطهی فامیلی، تا سطح 99% معناداری را نشان میدهد و در سایر متغیرها معناداری وجود ندارد.یعنی تفاوتی محسوس بین نظر خانوارهای ساکن محلات قدیم و جدید از این منظر وجود ندارد..
جدول7: مقایسه عوامل موثر در نداشتن دیواردر محلات قدیم و جدید با استفاده از آزمون مان ویتنی
مؤلفه |
mann-whitney |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
داشتن اعتماد و امنیت از جانب همسایهها |
500/15 |
(NS) 128/0 |
بافت قدیم |
2.6 |
بافت جدید |
2.6 |
|||
داشتن رابطه فامیلی |
000/2 |
(**)005/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
3.6 |
|||
تعلق خاطر به نظام عشیرهای |
500/32 |
(NS) 970/0 |
بافت قدیم |
2.3 |
بافت جدید |
2.2 |
|||
دارا بودن پوش مناسب بانوان |
000/11 |
(NS) 062/0 |
بافت قدیم |
3.9 |
بافت جدید |
3.8 |
|||
نداشتن بودجه جهت ایجاد دیوار |
500/12 |
(NS) 095/0 |
بافت قدیم |
3.3 |
بافت جدید |
3.1 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
در جدول شماره 8 ، توزیع فراوانی عوامل موثر در انتخاب محل زندگی را در محلات شهر آق قلا نشان میدهد. برای بررسی این پرسش نیز از آزمون کای اسکوئر استفاده شده است. بر این اساس متغیرهای بررسی شده مندرج در جدول 8 ،تا سطح 99% معناداری را نشان میدهند
جدول 8 : مقایسه عوامل موثر درانتخاب محل سکونت با استفاده از آزمون کای اسکوئر یک طرفه
مؤلفه |
Chi-square |
درجه آزادی |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
ارزان بودن زمین و مسکن |
094/402 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.6 |
بافت جدید |
2.6 |
||||
نزدیکی به محل کار |
094/275 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
3.6 |
||||
ازدواج |
000/529 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
2.3 |
بافت جدید |
2.2 |
||||
دسترسی به خدمات شهری |
075/300 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.9 |
بافت جدید |
3.8 |
||||
تحصیل فرزندان |
375/230 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.3 |
بافت جدید |
3.1 |
||||
نزدیکی به خویشاوندان |
727/50 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.5 |
بافت جدید |
2.5 |
||||
امنیت |
719/206 |
4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
4 |
بافت جدید |
3.8 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
به منظور بررسی عوامل موثر در انتخاب محل سکونت در بین دو محله با بافت قدیم و جدید از آزمون ناپارامتری مان ویتنی استفاده گردید. آزمون مان ویتنی برای محاسبه تفاوتهای موجود در بین دو گروه، مقادیر مربوط به هر دو نمونه را به صورت یکجا رتبه بندی میکند .همچنان که از جدول 9 مشاهده میشود در مؤلفههای نزدیکی به محل کار و تحصیل فرزندان تا سطح 95% معناداری را نشان میدهد؛ و همچنین در مؤلفههای نزدیکی به خویشاوندان و اقوام و امنیت تا سطح 99% معناداری مشاهده میشود.
جدول9: مقایسه عوامل موثر در انتخاب محل سکونت در محلات قدیم و جدید با استفاده از آزمون مان ویتنی
مؤلفه |
mann-whitney |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
ارزان بودن زمین و مسکن |
000/11623 |
(NS) 626/0 |
بافت قدیم |
2.6 |
بافت جدید |
2.6 |
|||
نزدیکی به محل کار |
500/10314 |
(*)024/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
3.6 |
|||
ازدواج |
500/10866 |
(NS) 099/0 |
بافت قدیم |
2.3 |
بافت جدید |
2.2 |
|||
دسترسی به خدمات شهری |
500/10959 |
(NS) 139/0 |
بافت قدیم |
3.9 |
بافت جدید |
3.8 |
|||
تحصیل فرزندان |
500/10467 |
(*)045/0 |
بافت قدیم |
3.3 |
بافت جدید |
3.1 |
|||
نزدیکی به خویشاوندان |
500/55.4 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.5 |
بافت جدید |
2.5 |
|||
امنیت |
000/8875 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
4 |
بافت جدید |
3.8 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
یکی از شرایطی که زندگی در یک محل را جذاب میسازد امنیت است.به گونه ای که در جدول 10 مشاهده میشود میزان امنیت در بافت قدیم دارای میانگین 4.3 و در محلات جدید 3.6 است.
جدول 10: توزیع فراوانی پاسخگویان به عامل امنیت در انتخاب محل زندگی
مؤلفهها |
میزان اثر |
میانگین رتبهای |
||||
خیلی کم |
کم |
تا حدی |
زیاد |
خیلی زیاد |
||
فراوانی |
فراوانی |
فراوانی |
فراوانی |
فراوانی |
||
بافت قدیم |
2 |
|
7 |
115 |
79 |
4.3 |
بافت جدید |
3 |
11 |
26 |
61 |
18 |
3.6 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393
به منظور بررسی رابطه بین میزان رضایت پاسخگویان از امنیت محله و عوامل موثر در ایجاد امنیت از آزمون اسپیرمن استفاده شده است همانگونه که در جدول 11 مشاهده میشود، بین وجود پاسگاههای انتظامی و روشنایی با میزان رضایت از امنیت در محله، همبستگی معناداری در سطح 95% وجود دارد. در سایر متغیرها رابطه و همبستگی قابل توجهایی مشاهده نمی شود.
جدول 11: مقایسه عوامل موثر در امنیت محله در محلات قدیم و جدید با استفاده از آزمون اسپیرمن
مؤلفه |
espearman |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
روشنایی |
0.102 |
(*)047/0 |
بافت قدیم |
3.8 |
بافت جدید |
3.6 |
|||
رفتوآمد زیاد |
067/0- |
(NS) 229/0 |
بافت قدیم |
3.5 |
بافت جدید |
3.8 |
|||
شکل و تناسب کوچه و محله |
005/0 |
(NS) 929/0 |
بافت قدیم |
3.4 |
بافت جدید |
3.2 |
|||
وجود پاسگاههای انتظامی |
113/0 |
(*)043/0 |
بافت قدیم |
4.07 |
بافت جدید |
4.3 |
|||
رابطهی خویشاوندی |
055/0- |
(NS) 325/0 |
بافت قدیم |
4.2 |
بافت جدید |
4.1 |
|||
حصارکشی دور منزل |
017/0- |
(NS) 766/0 |
بافت قدیم |
4.3 |
بافت جدید |
4.3 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
مشارکت به معنای درگیر شدن بسیار نزدیک مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر زندگی آنان است، میزان مشارکت افراد در جامعه مردم سالار بر اساس خواست خود آنان و با عیارشایسته سالاری تعیین میشود( ذکایی، 1379: 31). به منظور بررسی این متغیر از آزمون کای اسکوئر یک طرفه استفاده گردید . همانگونه که در جدول 12 مشاهده میشود برای تمام متغیرها تا سطح 99% معناداری بدست آمده است. این امر نشان دهنده ی تاثیر عامل مشارکت در ا یجاد واحدهای همسایگی در محلات مورد مطالعه محسوب میشود.
جدول 12: مقایسه میزان مشارکت با استفاده از آزمون کای اسکوئر یک طرفه
مؤلفه |
Chi-square |
درجه آزادی |
ضریب معناداری |
نام محلات |
میانگین رتبهای |
مشکل محله |
335.575 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.6 |
بافت جدید |
3.1 |
||||
کمک گروهی به نیازمندان محله |
197.575 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.3 |
بافت جدید |
3.4 |
||||
شرکت در مراسمهای دینی و مذهبی |
350.225 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.6 |
بافت جدید |
3.5 |
||||
شرکت در نماز جماعت محله |
469.450 |
3 |
(**)000/0 |
بافت قدیم |
3.8 |
مأخذ: یافتههای تحقیق، 1393 (**)معناداری در سطح 99% (*)معناداری در سطح 95% (NS) عدم معناداری
با توجه به نتایج حاصل از آزمونهای مطرح شده چون کای اسکوئر، اسپیرمن و مان ویتنی در زمینهی نحوهی شکلگیری واحدهای همسایگی در محلات هدف از نظر شاخصهای اجتماعی و فرهنگی نشانگر این مهم است که بین تشکیل واحدهای همسایگی و شاخصهای اجتماعی و فرهنگی رابطهی معناداری وجود دارد.
4- نتیجه گیری
در این تحقیق رابطه تشکیل واحدهای همسایگی در شهرهای ترکمن نشین مورد آققلا را با عوامل و متغیرهای مختلف اثر گذار به ویژه متغیرهای اجتماعی و فرهنگی مورد سنجش و بررسی قرار گرفت. این مطالعه و سنجش به سبب تفاوتهای احتمالی در بافت محلات مختلف شهر به ویژه از منظر سابقه تشکیل ، در محلههای قدیم و جدید بصورت تطبیقی مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت .بر این اساس، متغیرهایی همچون: چالشها و تنگناهای فراروی واحدهای همسایگی، عوامل موثر بر اقبال از محلات، عوامل موثر بر شکلگیری محلات، انتخاب محل سکونت، عوامل موثر درایجاد امنیت و همچنین دلایل نداشتن دیوار در محلات مورد توجه قرار گرفت. مطالعات میدانی نشان میدهد بین شکلگیری واحدهای همسایگی و ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی در محلات قدیم و جدید رابطهی معناداری وجود دارد. تئوری و نظریههایی که در این قالب جای میگیرند همچون سلامت روان که بر حفظ ارزشها و سنتها در محلات تاکید دارد و همچنین نظریههای مامفورد، ترنر و فیچر، مدیریت شهری و واحدهای همسایگی کلرنس پری که به نحوی مسائل فرهنگی و اجتماعی را همچون، ایجاد انسجام در محلهها، تقویت حس مشارکت و همکاری، ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان و در نهایت ایجاد آرامش و سلامتی افراد را مد نظر قرار داده اند مورد تایید قرار میدهد
مولفههای مورد بررسی، تفاوت بین محلات قدیم و جدید را در برخی از متغیرهای مورد بررسی نشان میدهد. وابستگی خونی و طایفه ایی و زبانی و نژادی مشارکت و امنیت در محلات قدیمی تر بیشتر از محلات جدید در تشکیل واحدهای همسایگی دخیل بوده و در نتیجه واحدهای همسایگی منسجم تر و با کیفیت تری را شاهد بوده و هستیم.یکی دیگر از نشانههایی را که در شهرهای ترکمن نشین وجود دارد و همچنان مشاهده میشود عدم وجود حصار و دیوار حائل بین فضای واحدهای مسکونی است.این عامل که ویژگی خاصی کالبدی برای واحدهای همسایگی شهرهای ترکمن نشین ایجاد میکند.متاثر از عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. نکته مهمی که در پژوهش حاضر بر آن تاکید شد.
5- پیشنهادها
دیده شدن تفاوتهای فضایی- مکانی شهرها در برنامه ریزیهای شهری از جمله طرحهایهادی و جامع شهری
ارزیابی دقیق اهداف، سنن، و ارزشهای انسانی گروهای ساکن شهری به ویژه تبیین تفاوتهای موثر در شکل گیری واحدهای همسایگی
ظرفیت سازی و برنامه ریزی واحدهای همسایگی با توجه به عواملی که باعث شکل گیری این محلات شده است
تقویت حس همسایگی در برنامهریزی در محلات جدید.
شهرهای ترکمن نشین دارای بافت اجتماعی،فرهنگی و کالبدی متفاوتی هستند.این تفاوت بعضا بر اساس ارزشهای محلی و دینی مثبتی استوار است. در برنامه ریزی این شهرها بصورت خاص به واحدهای همسایگی و توسعه شهری توجه شود
منابع
اردشیری، مهیار (1388)، مروری برمفهوم واحد همسایگی از محلات کهن خودبسنده تا همستانهای در وازه دار، سازمان نظام مهندسی ساختمان استان فارس، شماره 59-60.
اکبریان، رضا (1386)، بررسی نقش فرهنگ در اقتصاد، ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال 2 شاره 12، تهران.
بحری مقدم، عباس و شهرام یوسفی فر (1392)، عوامل اجتماعی، فرهنگی محله در شهرهای ایرانی اسلامی و کارکردهای آن، تاریخ و تمدن اسلامی، سال نهم.
ﺑﺼﯿﺮی مژدهای، رﺿﺎ، (1388)، برنامهریزی و ﻃﺮاﺣﯽ ﺑﺮای ﭘﯿﺎدهﻫﺎ، ﺗﻬﺮان اﻧﺘﺸﺎرات ﻃﺤﺎن.
ﭘﺎﮐﺰاد، ﺟﻬﺎﻧﺸﺎه، (1370)، «واﺣﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ، ﺷﻬﺮﺳﺎزی و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﯾﺪاری»، ﻣﺠﻠﻪ رﻫﯿﺎﻓﺖ، ش 71.
پری، کلرنس آرتور (1929) واحد همسایگی، ترجمهی کیانوش ذاکر حقیقی، ماهنامهی شمس، شمارهی 35 وارگان شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی کشور تهران 1386.
ﺗﻮﺳﻠﯽ، محمود (1367)، ﺍﺻﻮل و روﺷﻬﺎی ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺷﻬﺮی و ﻓﻀﺎﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ در ﺍﯾﺮﺍن ﺟﻠﺪ ﺍول، ﭼﺎپ ﭼﻬﺎرم، ﻣﺮﮐﺰ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت توسلی، محمود (1381)، ساخت شهر و معماری در اقلیم گرم و خشک، انتشارات پیام نور،تهران.
حبیبی، سید حسن (1375) از شار تا شهر، تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن. تفکر و تاثر، انتشارات دانشگاه تهران.
خاوری، زهرا (1390)، بررسی تاثیر شاخص سرمایههای اجتماعی بر وضعیت اقتصادی محله، مطالعه موردی محله طلاب، دو فصلنامه مدیریت شهری.
دﻫﺨﺪا، ﻋﻠﯽ اﮐﺒﺮ، (1357)، لغتنامه دﻫﺨﺪا، ﺗﻬﺮان: اﻧﺘﺸﺎرات ﻣﺆﺳﺴﻪ دﻫﺨﺪا.
ربانی، رسول (1385)، جامعهشناسی شهری، اصفهان، دانشگاه اصفهان، چاپ دوم.
رفیعیان، مجتبی(1389)، بازآفرینی شهری و رویکرد ایجاد و توسعه ی محلات سنتی شهری(TND)، نشریه ی اینترنتی نوسازی، سال، دوم شماره 8.
سلطانزاده، حسین (1362) روند شکلگیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، انتشارات آگاه.
سلطانزاده، حسین (1368) محلهها و واحدهای مسکونی در ایران در محمد یوسف کیانی، شهرهای ایران، انتشارات جهاد دانشگاهی، تهران.
شیرانی، حسین (1382)، ساماندهی مکان، چاپ اول، انتشارات آذرخش، تهران.
صدیق سروستانی، رحمت اله، نوروز نیمروزی (1389)، بررسی ارتباط بین مشارکت در روابط همسایگی واحساس امنیت در محلات شهر مشهد، فصلنامه دانش انتظامی، سال دوازدهم، شماره دوم.
فاضل نیا، غریب و همکاران (1389)، ارزیابی برنامههای توسعهی فرهنگی در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان رستم، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره 3، ش 3.
فری، هیلدر براند(1383)، طراحی شهری، به سوی یک شکل پایدارتر شهر، ترجمه سید حسین بحرینی، پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران.
ﻓﻼﻣﮑﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻨﺼﻮر (1374) ﺑﺎز زﻧﺪه ﺳﺎزی ﺑﻨﺎﻫﺎ و ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺗﺎرﯾﺨﯽ، ﭼﺎپ ﺳﻮم، دﺍﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮﺍن، ﺗﻬﺮﺍن.
لینچ، کوین (1376) سیمای شهر، ترجمهی دکتر منوچهر مزینی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم، تهران.
میر مقتدایی، مهتا (1384) تدوین معیارهای شناخت و ارزیابی هویت کالبدی شهرها (نمونه موردی تهران) رساله دکتری شهرسازی، دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران.
Barton, Hugh, et al, 2004, “Shaping neighborhoods: a guide for health.
Fridman.John(1993),"Toward a Non-Euclidian Mode of Planning-APA Journal", Autumn – 482.
Imbet m. de lauwe c.(1982), la banlieue augourdhui. Lharmattan , paris.
Kayser b. (1979), petites vallies et pays dans lamenagament rural. Cnrs, paris
Madanipour, A. (2001),"How relevant is ‘planning by neighbourhoods’ today?", in Town PlanningReview, 72 (2).
Oaña,J.R(2001), A Community-based Approach for Sustainable Urban Renewal in Manila in websitewww. csur.t.u-tokyo.ac.jp/ws2004/papers/B6-Oana.pdf.
pellgrino p. Bernard p.(1983), escape et culcure. Ed. George saint-saphion, Suisse.
Rohe. wiliaW.m. M(2009), From Local to Global, one Hundred Years of Neighborhood Planing, jornal of the American Planing Association, Vol.75, No.2. PP. 209-230
Keller, suzun (1968). Urban neighbourbood, Newyork.Random House..